گوته
معرف حافظ و عرفان ایران در اروپا
از: دکتر م. فرنودی
نوشتهی گوته، معرف حافظ و عرفان ایران در اروپا در مجلهی شمارهی ۴۵صوفی در زمستان سال ۱۳۷۸ به چاپ رسید.
کسی که فرهنگ خود و دیگران را بشناسد، آگاه میشود که شرق و غرب جدا ناپذیرند.
گوته
جای شگفتی است که گوته، بزرگترین ادیب آلمانی و به روایتی شکسپیر آلمان، پیشگامترین و بلکه تنها معرف واقعی آثار ادبی ایرانی و تصوف در غرب بودهاست. به عقیدهی پژوهشگران و محققان ادبیات آلمانی، مجموعهی اشعار وی بهنام «دیوان غربی–شرقی» (Westastlicher Divan)، که از ترجمهی آلمانی دیوان حافظ اقتباس شده، بهترین کار گوته – پس از نمایشنامهی مشهور «فاوست» (Faust) – میباشد.
حقیقت این است که گوته در دوران سالخوردگی خویش با غزلهای حافظ آشنا شد، ولی کاری که او کرد افق وسيع و تازهای برای بسیاری از شعرای آلمانیزبان گشود و دانشمندان آلمانی را به مطالعات ژرف و مهمی در این زمینه برانگیخت.
باید یادآور شد که در قرن هفدهم میلادی، اروپا درگیر کشمکشهای دوران مشهور به «عصر خرد» بود و در زمينهی مقولات عرفانی و معنوی، اندیشمندان و نویسندگان انگشتشمار بودند. برای نمونه، از انگلستان ویلیام بلیک (William Blake) و از اسکاندیناوی (سوئد ) سوئدنبورگ (Swedenborg) را میتوان نام برد. فرانسه اساساً با معنویت بیگانه بود و کسانی مانند وُلتر (Voltaire) و روسو (Rousseau) بهطورکلی پیروان راه عقل بودند.
اما در آلمان اوضاع دیگر بود. افکار و یافتههای معنوی هنوز حرکت و اعتبار داشت و شاهد این ادعا وجود همان گوته بودهاست. بهجرأت میتوان گفت که گوته، نهتنها در تاریخ ادبیات آلمان، بلکه در صحنهی تاریخ ادبیات جهان نیز از نوادرِ عرفا و شعرا بودهاست.
یوهان ولفگانگ فون گوته (Johan Wolfgang von Goethe) در روز ۲۸ماه اوت۱۷۴۹میلادی در شهر بزرگ و تجاری فرانکفورت (Frankfort-Am-Main) واقع در ایالت اِسن (Essen) در مرکز غرب آلمان به دنیا آمد. پدر وی از خانوادهای مرفه و بازرگان بود و سنتهای خانوادگی ایجاب میکرد که او وارد دانشگاه «لایپسیک» شود وحقوق بخواند. او با همت بلند و کوشش مداوم توانست به مقامات بالای اجتماعی ارتقا پیدا کند، تاجاییکه درسمت مشاور سلطنتی دربار امپراتوری – که شهر وین پایتخت آن بود – برگزیدهشد و فردی صاحبنفوذ شد. گوته وارث و پروردهی ترکیب کاملی از تواناییهای مادی و اخلاقی بود، چه وی از پدر انضباط و تیزهوشی را و از مادر خلاقیت، لطافت روح و علاقه به امور فرهنگی و هنری و معنوی را به ارث برده بود.
در اکتبر۱۷۶۵میلادی، گوته توانست با استفاده از نفوذ پدرش وارد دانشگاه لایپسیک در رشتهی حقوق شود. در دوران دانشجویی خویش، سرودن شعر را باجدیت آغاز کرد و چند مجموعه شعر، هم به سبک غزل و هم ترانه، منتشر ساخت. این سرودهها هم متأثر از مطالعات ادبی و هم حاصل تجارب تلخ و پیدرپی عاشقانهی او بود. یکی از مجموعههای شعری او به نام «سوی معشوق» گواه این مطلب است.
کشش معنویای که در سرشت گوته نهفته و در اشعار عاشقانهی او متبلور شده بود بهتدریج او را بهسوی عرفان مشرقزمین رهنمون ساخت و در این راستا با ترجمهی آلمانی دیوان حافظ آشنا شد، ترجمهای نادرست که بیشتر تفسیری مادی از اشعار عارفانهی حافظ بود. اما گوته به یُمن شوق باطنی و به مدد نگرش عمیق و محققانهاش توانست «رازِ» حافظ را کشف کند. ثمرهی این کشف البته تا نیمقرن دیگر پدیدار نشد. در سال۱۸۱۹میلادی و در سن۷۰سالگی بود که «دیوان غربی-شرقی» وی به طبع رسیدو بلافاصله با استقبال فراوان روبهرو شد. این اثر، چنانکه پیشتر ذکر شد، ازنظر کیفیت ادبی، دومین کار گوته بعد از «فاوست» بهشمار میآید و از جمله شاهکارهای ادبی جهان است. بدینترتیب، حافظ که تا آن زمان تنها بهمنزلهی شاعر معروف ایرانی در میان بزرگان ادبیات جهان شناخته شده بود، این بار با شاهکار منظوم گوته چون ستارهای درخشان بر تارک ادب جهان جای گرفت و مطرح شد.
دور از حقیقت نیست اگر بگوئیم که عاشقپیشگی و گیرودارهایش با معشوقههای مجازی نهایتاً او را به حقیقت عشق و معشوق حقیقی راهبر شد و عشق او را رنگوبوی عرفانی بخشید. دلش حسی بدانسو یافت که گفت: «تأنيث ابدی ما را به عروج میرساند.» شاید اگر پیر و مرشدی میداشت، این احساس به شناخت و معرفت تبدیل میشد.
این احساس درونی بعد از گذشت ایام در او پختگی یافت و در «دیوان غربی-شرقی» او صورت منظوم به خود گرفت. به قول مستشرق آلمانی «آن ماری شیمل» (Annemarie Schimmel) گفتار وی مانند: «مردن در عشق و رسیدن به زندگی نو و برتر در وصال» است، بهخصوص مجموعهی شعرهای معروفش به نام «شوق سعادتمند» (Selige Sehnsuc) این پختگی وی را بهخوبی منعکس میسازد (Schimmel 1975, p. 70). نمونهی دیگر این پختگی در این گفتار فرزانهی او نمایان است که «بمیر و بشو!» (!Stirb und werde) که بسیار نزدیک به این گفتار صوفیانه است که: «بمیرید پیش از آنکه بمیرید!» (موتوا قبل ان تموتوا).
جزئیات وقایع آن دوره از زندگی گوته که منجر به سرودن «دیوان غربی-شرقی» شد، مختصراً به شرح زیر است:
در سالهای۱۸۱۲ تا ۱۸۱۳ گوته به مطالعهی ترجمهی منثور تمام دیوان حافظ به زبان آلمانی و به قلم مستشرق اتریشی به نام «جوزف فون هامر پورگشتال» (Joseph von Hammer-Purgstall) پرداخت. ترجمههای «هامر» گرچه دقیق ولی خشک بود، اما درعینحال تا آن اندازه کافی بود که گوته بتواند مضامین عرفانی را از درون آن دریابد.
هامر دیوان حافظ را در سال۱۷۹۱ در استانبول و از طریق شرح سودی مطالعه کرده بود. خود سودی (وفات حدود۱۰۰۶ه. ق.) اصلاً اهل بوسنی (واقع در یوگسلاوی سابق) بوده و شرحش را بر حافظ به زبان ترکی نگاشته است. باید اذعان داشت که بهترین منبع تحقیق دربارهی حافظ برای غربیها در آن زمان همان شرح سودی بوده که آن خود حاصل فعالیتهای مطالعاتی و فرهنگی دربار عثمانی بودهاست. حاصل تحقیقات هامر دربارهی حافظ در دو جلد در شهر اشتوتکارت آلمان به زیور طبع آراسته شد، ولی دو اشکال اساسی داشت. یکی اینکه خود ترجمهای خشک بود و دیگر آنکه غلطهای چاپی داشت.
کار گوته حقیقتاً شاهکار بود! چون اولاً پایهی کارش ترجمهای بود از شرح سودی که آنچنان به جنبهی عرفانی حافظ توجه نداشت و دیگر آنکه مترجم شرح سودی، یعنی هامر، آشنایی و تمایلی به عرفان نداشت و تنها به مباحث نحوی و لغوی دیوان حافظ توجه کرده بود. گرچه هامر آثار تصوف دیگری مانند گلشن راز شيخ محمود شبستری و غزلیاتی چند از دیوان شمس و تائیهی ابنالفارض را هم ترجمه کرد، ولی هیچکدام از این ترجمهها از نظر عرفانی، وحتى در بعضی موارد از نظر معنی لفظی هم، ارزش چندانی ندارند. علیرغم این نقائص، ترجمهی هامر از شرح سودی دیوان حافظ باعث شد که برخی از شعرای آلمانی قرن نوزدهم با حافظ بیشتر آشنا شوند و شیوهی نغز وی را در غزلسرایی الگوی خویش قرار دهند.
در میان پیروان مکتب هامر، شاخصترین کار را شخصی به نام فریدریش روكرت (Friedrich Ruckert) (متوفی۱۸۶۶میلادی) – که در اصل شاگرد هامر بود – انجام داد. وی یکی از پیشقدمان سرودن «غزل» به زبان آلمانی است.
روکرت علم ترجمه را از استاد خود هامر آموخت و کارش را با ترجمهی کلیات شمس مولوی شروع کرد. او در این زمینه از هامر جلو افتاد و آثار او جزو بهترین نمونههای شعر آلمانی است که از فارسی ترجمه شدهاست. غزلهای مولوی در سال۱۸۲۲ میلادی تحت عنوان گلهای شرقی منتشر شده، ولی ترجمههای وی از اشعار حافظ دیرزمانی پس از درگذشت او جمعآوری شد و بهمرور به چاپ رسید. ۴۳غزل و ۲۸رباعی در سال۱۸۷۷میلادی و ۴۵غزل دیگر در سال۱۹۲۶ میلادی و سرانجام مجموعهای از غزلیات حافظ در اوایل جنگجهانی دوم در سال۱۹۴۰ به چاپ رسید.
خدمت روکرت به حافظشناسی در آلمان را نمیتوان ناچیز شمرد، اما باوجود این، بازهم نقائصی در کارش به چشم میخورد. ولی گوته، که زبان فارسی را هم نمیدانست، از روی همان ترجمهی سطحی و خشک هامر توانست بهمنظور بنیادی حافظ پی برد، گویی دل او به دل حافظ راه داشت. چنانکه اشاره شد، نتیجهی این ادراک قلبی همان دیوان غربی-شرقی است.
با اینکه گوته رسماً مذهبی نبود، احساس معنوی عمیقی داشت. این موضوع را دانشمند و ادیب و منتقد ادبیات آلمانی، ارنست بویتلر (Ernst Beutler)، در مقدمهی خود بر دیوان غربی-شرقی چنین بیان می کند: «این کتاب، بعد از “فاوست“، پرمعنیترین اثر اوست و ابعاد معنوی این کتاب نمایانگر شخصیت گوته است.»
شاید اولین کسی که گوته را با غزلیات حافظ آشنا کرد «یوهان گوتفرید هردر» بودهاست. اما گوته با وجود احترام عمیقی که به شیوهی تفکر فیلسوفانهی هردر میگذاشت، بههیچوجه زیربار دیدگاه عقلگرایانهی وی نرفت. ناگفته نماند که هردر نیز فارسی نمیدانست و حافظ را از روی ترجمهی لاتین غزلیات حافظ شناخته بود.
زمانی که گوته برای ادامهی تحصیل در رشتهی حقوق به دانشگاه استراسبورگ رفته بود، با هردر آشنا شد. هردر برای معالجهی چشمش، در زمستان ۱۷۷۰-۱۷۷۱به آن شهر رفته بود. او دیدگاه وسیعی دربارهی ادبیات جهان داشت و گوته را با آثار ادبیای که پرداختهی اصالت و احساس مردم بود آشنا ساخت. برای مثال، هردر بود که اساطیر و افسانهها و حماسههای تورات و انجیل را به گوته معرفی کرد و گوته از راهنماییهای وی نهایت فایده را برد. او پس از ملاقات با هردر، تحتتأثیر افکار او، در سالهای۱۷۷۱-۱۷۷۵، چند سروده با محتوای معنوی نوشت. از جمله میتوان از «نغمه محمّد»، «سقراط» و «یهودی جاوید» نام برد که جملگی تمهای شرقی و یا باستانی داشتند.
در نوامبر۱۷۷۵ (یعنی زمانیکه آلمان کشوری یکپارچه نبود و از «دوکنشینهای» مختلف تشکیل میشد) گوته با پذیرفتن دعوت دوک (Duke) ناحيهی وایمار (Weimar) به آن سرزمین کوچک رفت. امیر وایمار مردی روشن و فاضل و هنردوست بود و میخواست دانشمند و ادیبی چون گوته در التزام رکابش باشد. بدینترتیب، گوته از نظر مادی تأمین و مرفه شد و دیگر نیازی نداشت برای معاش خویش به کار وکالت بپردازد و توانست با فراغ بال به تألیفات ادبی خود مشغول شود.
البته نبوغ و تواناییهای چندجانبهی گوته چنان بود که در کنار مسیر اصلیاش، که شعرسرایی و رمان و نمایشنامهنویسی بود، به کارهای دیگری نظیر مطالعات علمی و امور سیاسی و مدیریت نیز میپرداخت. در سال۱۷۷۶ امیر وایمار گوته را درسمت مشاور خویش برگزید و به وی اجازهی شرکت در جلسات شورای حکومتی را داد. گوته در سفرهای سیاسی هم در رکاب دوک بود. در سال۱۷۸۲ به پیشنهاد امیر جوزف دوم، امپراطور هاپسبورک، که پایتختش در وین بود، گوته را به نشان ویژه مفتخر نمود.
در فاصلهی ۱۷۸۶-۱۷۹۰، گوته سفری هنری-فرهنگی به ایتالیا کرد و در سال۱۷۹۴ مهمترین دوستی دوران زندگیاش آغاز شد و آن پیوند هنری و معنوی با شاعر و تئاترنویس شهیر آلمانی، فردریک فون شيلر، بود و این پیوند (۱۸۰۵میلادی) به مدت یازدهسال و تا پایان عمر شیلر دوام یافت و این دو هر روز در هر کجا که بودند به یکدیگر نامه مینوشتند.
گوته تا آخر عمرش ساکن وایمار بود و عهدهدار پستهای مختلفی شد. در زمینهی سیاسی، مدتی مقام وزارت داشت و در عرصهی فعالیتهای فرهنگی نیز، برای ۲۲سال، مدیر تئاتر دربار بود. پس از انتشار دیوان غربی-شرقی، سیزدهسال از عمر گوته هنوز باقی مانده بود. در طول همین سالهای واپسین، کتاب «فاوست» را، که قسمت اولش را در ۱۸۰۸ نوشته بود، در آستانهی وفات به اتمام رساند (۱۸۳۲).
این نوشتار را با سخن «آن مری شیمل»، مستشرق معروف و معاصر آلمانی، دربارهی گوته خاتمه میدهم:
«وجود شاعری مانند گوته لازم بود تا بتواند بزرگی حافظ را از لابهلای ترجمههای صیقلنخوردهی “هامر” کشف کند. حافظی که گوته خود را همزاد وی میدانست و نامش را در زبان و فرهنگ آلمانی رایج ساخت.» (Schimmel 1988, p. 225)
فهرست منابع
Burgel, J.C. (1975). Drei Hafis-Studien, Europäische Hoschschul Schriften, Frankfurt A/M & Bern: Lang
Clarke, J.J. (1997). Oriental Enlightenment, The Encounter between Asian and Western Thought. London: Routledge
Grabert, W. & Mulot, A. (1966). Geschichte der Deutschen Literatur. Munich: Bayerischer Schulbuch-Verlag
Schimmel. A. (1988). ‘The Genius of Shiraz: Saʻdi and Hafiz’ in Yarshater 1988
(1988) ‘Hafiz und Seine Kritiker’, in Spektrum Iran. Zeitschrift für Islamisch-Iranische Kultur, Heft 4, Bonn: Iranian Embassy in Germany
Yarshater, E. (1988). (ed.) Persian Literature. Columbia Lectures on Iranian Studies No. 3. Albany, N. Y.: Bibliotheca Persica, The Persian Heritage Foundation, State University of New York
سودی. (۱۳۶۵شمسی). شرح سودی بر حافظ، ترجمهی ع. ستارزاده، ۴ جلد.