شبنشین بزم محبت
ما شبنشين بزم خوش عاشقانهايم
هم يار لاابالی و رند زمانهايم
هم يار لاابالی و رند زمانهايم
زنجير عقل گسسته ز طامات رستهايم
از کيش و دين رها شده، شعر و ترانهايم
از کيش و دين رها شده، شعر و ترانهايم
سرحلقهی بلاکش خوبان به هر دريم
با می انيس و مست شراب شبانهايم
با می انيس و مست شراب شبانهايم
از طمطراق زاهد خودبين به حيرتيم
در بحر عشق، غرق دل بیکرانهايم
در بحر عشق، غرق دل بیکرانهايم
گه بحر پرخروش و گهی موج سادهايم
گه شمع جمع و گاه به عالم فسانهايم
گه شمع جمع و گاه به عالم فسانهايم
ما همنشين مطرب زيبای سرخوشيم
در سر پر از ترانهی چنگ و چغانهايم
در سر پر از ترانهی چنگ و چغانهايم
چون نوربخش کشتهی مهر و شرارهايم
از اهل دل برآمده درّ يگانهايم
از اهل دل برآمده درّ يگانهايم