صوفی ۱۰۴ منتشر شد.
برای مشاهده فهرست کامل مطالب اینجا کلیک کنید.

ذهنآگاهی تمرینیست که از مفهوم بودایی ساتی (Sati) برمیخیزد و بهعنوان تکنیک مراقبه در بودایی تبتی و ذن به وجود آمدهاست. در چند دههی اخیر در غرب از تکنیک ذهنآگاهی برای ازمیانبردن فشارهای زندگی مدرن و افزایش توجه و تمرکز در کارهای روزمره استفاده شدهاست. امروزه بسیاری از سازمانها و مسئولین بهداشتی از این رویکرد استقبال کردهاند و نهتنها ذهنآگاهی را تمرین سودمندی برای بهداشت روان میشمارند، بلکه به تبلیغ آن میپردازند. بهعلاوه، در حال حاضر اپلیکیشنهای متعددی برای تمرین ذهنآگاهی وجود دارد.

برای بسیاری از دوستداران مثنوی معنوی مولوی روبهرو شدن با تصاویر تحقیرکننده و کلیشهای زنان بسیار سخت است. زنان در مثنوی اغلب نشانگر خواهشهای نفسانی هستند و کار آنها صرفاً اغواکردن و منحرفکردن مردانیست که در راه معرفت گام برمیدارند. بیشک حضور زنان در لباس شهوت و ردای نفس در کتب تصوف، قدیمیتر از مثنوی معنویست. برخی از پژوهشگران مثنوی به این باورند که نگاه مردسالارانهی مولوی باید در چهارچوب فرهنگ اسلامی قرون وسطا، یا حتی فرهنگ جهانی قرون وسطا ارزیابی شود.

در خلوت کوههای پناینزِ شمالی (Pennines) در انگلیس، گروهی چهلنفره در کنار آتشی گرم در سکوت نشستهاند. صدای چرقچرق سوختن کاغذ و خردهچوبها به گوش میرسد و مهمان ارجمند ما، آقای تیوکِسِن گُستهُرس، مقداری تنباکو از کیسهی کوچکش برداشته و در آتش میریزد؛ حرکت ظریف و پرمعنایی که هنوز نمیتوان به کنه آن پی برد. تیوکسن در صندلی خود جابهجا شده، به ما مینگرد و با لبخندی گرم شروع به صحبت میکند.

آیا برایتان پرسش پیش آمدهاست که چرا مولوی، سنایی و از این دست عارفان و خانقاهیان بزرگ ایرانی، از گذشته تا کنون در نوشتار و گفتارشان گاهی آنقدر «بیادب» شدهاند که برای بیان یک مفهوم عرفانی از درهای ممنوعهی سخنِ رسمی و فاخر بیرون زدهاند، هرچه دلشان خواستهاست گفته، و حکایتی، تمثیلی یا بیتی بیادبانه، چاشنی کلام خود کردهاند؟

در شرح و بیان نگنجد آنچه که ماندنیست. چیزی که در ظرفِ ادراکِ آدمی میگنجد، از ارزش و درجهی بالایی برخوردار نیست. آنچه به زبان نمیآید و ابراز نمیشود، آنچه به دنیای معنا تعلق دارد است که باقی میماند.
«لطفا کمکم کنید! مات و سردرگمام.»

ماندالا يكی از نمادهايیست كه از دیرباز نشانههای بارزی از معنويت را در خود جای دادهاست. ماندالاها در فرهنگهای مختلف کموبیش ابزاری بودهاند برای متمرکزکردن افراد بر یک روایت معین، و وسیلهای برای ترغیب دروننگری و خودکاوی، که نهایتا منجر به ایجاد آگاهی و بینشی در انسان از جایگاه منحصربهفردش در کائنات، و هدف و رسالتی که در جهان دارد میشوند: رسیدن به آگاهی و شناخت بنیادینی که دستیابی به آن باعث تحول درونی و آرامش خاطر افراد میشود.