آرزوی دیدن

محمدعلی نوربخش

من آرزوی دیدن روی تو می‌كنم
دل را روانه بر سر کوی تو می‌كنم

از من نخواستی که کنم جان نثار تو
ور نه نثار یک سر موی تو می‌كنم

در باغ و گلشنی که روم من به عشق تو
آنجا هوای آن گل و بوی تو می‌كنم

ساقی بریز جام مرا از سبوی خويش
مستی اگر کنم ز سبوی تو می‌كنم

روزی اگر به بازی چوگانت آمدم
سر را به یک اشاره چو گوی تو می‌كنم

اشکی که ریختم همه‌شب در فراق تو
آن را روان به بستر جوی تو می‌كنم

شیدا به هر نماز و به هر قبله‌ای كه هست
باور نما که سجده به‌سوی تو می‌كنم

عکس: NAIDOKDIN | PIXABAY.COM