حبابی از حیات
ریحانه امامی
زندگی! حیات! سلول! آفرینش! هستی!
در حیطهی علوم مختلف، دانشمندان کلمهی «حیات» یا «زندگی» را به گونههای متفاوت تعریف کردهاند، گرچه هنوز توافقنظری در توصیف این واژه وجود ندارد. ولی این امر نه مانعیست از جستوجوی زندگی در ابعاد و اشکال گوناگون، حتی در سیارات و کرات دیگر؛ و نه سد راهی بر تلاش دانشمندان در خلقت دوبارهی حیات: یعنی ساختن سلول با استفاده از مواد و ترکیباتِ کاملا بیجان.
ساخت یک سلول زنده کاریست بینهایت پیچیده و راهی طاقتفرسا که همکاری طیف گستردهای از صاحبنظران علوم متفاوت را میطلبد. ساخت سلولهای مصنوعی و مطالعهی حیات در ابعادی کوچک، شاید چشماندازی باشد به درک بهتری از چگونگی آغاز زندگی بر روی زمین قریب چهار میلیارد سال پیش؛ و شاید راهکاری نوین برای استفاده در علم پزشکی، محیطزیست و صنایع دیگر. با تولید سلول زنده در آزمایشگاه حتی میتوان رباتها یا کامپیوترهای بیولوژیکی ساخت، یا به نظریههایی در ارتباط با امکان حیات در سیارات دیگر دست پیدا کرد.
در ماه می سال ۲۰۱۰ میلادی، بزرگترین واقعهی علمی در حیطهی زیستشناسی مصنوعی توجه جهان را به خود جلب کرد و پیشزمینهای شد برای تحقیقات بیشتر در ارتباط با این موضوع. کریگ ونتر (Craig Venter)، زیستشناس برجستهی آمریکایی، موفق به تولید اولین سلول زنده با ژنوم۱ مصنوعی در جهان شد، سلولی با قابلیت خودتکثیری. البته سلول ونتر فقط ژنومی ساختگی داشت و سلول میزبان که ژنوم به آن پیوند زده شده بود، یک باکتریِ ازپیشزنده بود که بهطور آزمایشگاهی به وجود نیامده بود.
در کنار این اتفاق مهم، پیشرفتهای زیستشناسی مصنوعی در بیست سال اخیر، راه تولید سلولهای کاملا ساختگی را تا حدی هموار کردهاست، اگرچه هنوز موانع بسیاری در پیشِ روی دانشمندان قرار دارد. این نوشته نگاهیست اجمالی به این آرزوی بلندپروازانهی محققان در قرن اخیر. برای پرداختن به عمق پیچیدگیهای یک سلول، لاجرم نگاهی خواهیم انداخت به شاخصهایی که لازم است تا یک «سلول»، «زنده» تلقی شود. سپس به بررسی سیر ساخت سلول زنده، مشکلات، موفقیتها و همچنین کاربردهای سلولهای مصنوعی خواهیم پرداخت. تمرکز این نوشته اما بر دیدگاههای اخلاقی در این زمینه است و ارتباط تنگاتنگ علم و اخلاق. بحثهای اخلاقی متعددی در این زمینه مطرح است که سردمداران مذهب، سیاست و حتی اهل فلسفه را شدیدا درگیر کردهاست. آیا آفرینش یک یاختهی زنده امری قابلقبول است؟ آیا کسانی با تکیه بر علم، با انبوهی از ندانستهها و محدودیتها، میخواهند در جایگاه آفریدگار بنشینند؟ دست دانشمندان تا چه حد باز است و بایدهاونبایدها چگونه مشخص میشوند؟
پیش از توضیح بیشتر نگاهی بیندازیم به یک سلول زنده. سلول زنده چه قابلیتهایی باید داشته باشد؟ نظریات مختلف است، اما شاید شاخصهایی که بیش از هرچیز مرز میان سلول زنده و غیرزنده را مشخص میکنند اینها باشند:
▪اولین و مهمترین شاخص حیات یک موجود، حفظ وضعیت پایدار داخلی، فیزیکی و شیمیایی سلول است. با اینکه ساختار درونِ یک سلول از جهات مختلف با محیط بیرونیاش کاملا تفاوت دارد، سلول زنده میتواند فرایندهایی را انجام و ادامه دهد که در عین تعامل با محیط بیرونسلولی، به یک وضعیتِ باثبات و متعادل برسد تا بتواند در مقابل تغییرات محیطی تمامیت خود را حفظ کند. اگر این فرایندها بهدرستی انجام بگیرند، حیات موجود زنده ادامه مییابد؛ در غیر این صورت مرگ سلول رقم خواهد خورد.
▪دوم داشتن متابولیسم است. متابولیسم یعنی سلول بتواند اجزای سازنده را از بیرون سلول بگیرد و با استفاده از ساختارهای درونسلولی، چیزی متفاوت و پیچیده از آنها بسازد. بهزبان سادهتر، سلول باید چیزی که با «ما» متفاوت است را از محیط خارجش بگیرد و به «ما» تبدیلش کند.
▪سوم قابلیت تکثیر و طی مسیر تکامل است. قابلیت تکثیر مستلزم وجود دیانای (DNA) و آرانای (RNA) است. دیانای درست مثل یک سیستم ذخیره و حافظه عمل میکند و توانایی بینظیری در حفظ اطلاعات دارد. دیانای از خود یک کپی درست میکند به اسم آرانای و آرانای توسط ریبوزومها (که کارخانههای پروتینسازی هستند) پروتئین تولید میکند. همین پروتئینها هستند که تمام جزئیات و کلیات وجود ما را میسازند، از رنگ چشم گرفته تا احتمال ابتلا به بیماریهای موروثی را.
▪پیچیدگی یکی دیگر از شاخصهای سلولهای زنده است، بدین معنی که مولکولهای یک سلول زنده ارتباط پیچیدهای با یکدیگر دارند که در سلولهای غیرزنده قابلمشاهده نیست.
درست است که موجودات زنده مهندسی بینهایت شگفتانگیز و پیچیدهای دارند، ولی از دیدگاه بیوشیمیایی همهی سلولهایی که ما در این جهان خاکی میشناسیم از چندصد مولکول محدود تشکیل شدهاند؛ بنابراین تنوع نسبتا محدود، ساخت سلول را تا حدی امکانپذیر میکند، یا حداقل قابلبررسی.
سلول زنده پیش از هرچیز نیازمند غشای سلولیست، غشایی که بتواند سلول را از محیط اطرافش جدا کند. سلولهای زندهای که ما تا به امروز میشناسیم غشایی دارند متشکل از دو لایه مولکولهای چربی. سلولهای چربی همیشه وجود داشتهاند، حتی پیشتر از حیات؛ بنابراین ساخت یک سلول از ساخت غشا آغاز میشود که کار ناممکنی نیست. چربیها خواص فوقالعادهای دارند، چراکه بهمحض قرارگرفتن در آب یک حباب را تشکیل میدهند؛ حبابی که نهتنها از نظر فیزیکی دولایه است و ساختاری مستحکم و پایدار دارد، بلکه یک فضای سهبعدی هم هست. درست مثل وقتی که قطرهای روغن را درون ظرفی آب میریزیم. میتوان هرچیزی را درون این حباب جای داد. این اولین قدم برای ساخت یک سلول زنده است.
با اینکه ساخت غشای سلول کار ناممکنی به نظر نمیرسد، ساخت غشایی که بتوان زندگی را درون آن پرورش داد کار بسیار پیچیدهایست، چراکه غشای سلول زنده صددرصد نفوذناپذیر نیست. غشای تکتک سلولهای بدن ما بهطرزی باورنکردنی تکاملیافتهاند و برای ارتباط با محیط بیرون، کانالهایی درون این لایهی چربی وجود دارد که به عناصر خاصی اجازهی ورود و خروج به داخل سلول را میدهد. در حقیقت حافظهی این سلولها، رفتوآمد عناصر به داخل را کنترل میکند. اگر سلول را یک جزیرهی کوچک فرض کنیم، این کانالها مانند پلهایی عمل میکنند که در مرزهای غشایی، انتقال مواد به داخل و خارج را کاملا تحتفرمان خود دارند. پس میبینیم که ساخت غشای سلولی کار چندان راحتی هم نیست.
البته لازم به ذکر است که بسیاری از تحقیقاتی که امروزه در این زمینه رخ میدهد بر اساس این پیشفرض است که حیات در حالحاضر وجود دارد، بنابراین دانشمندان از مواد اولیهی موجود که ریشهی کربنی دارند و همچنین از آنزیمها برای ساخت سلول استفاده میکنند، ولی تمام اجزای سلول را بهشکلی کنار هم قرار میدهند که سلول ساختگی زنده باشد، یعنی هم بقای خود را تأمین کند و هم قابلیت تکثیر داشته باشد. با این توضیح مشخص است که ساخت یک سلول آزمایشگاهی زنده بههیچوجه بهمعنی یک سلول صددرصد ساختگی نیست، بلکه شاید بهتر باشد بگوییم که این کار معماری دوبارهی سلول است با شاخص حیات و با استفاده از مواد اولیهی موجود.
اما تابهحال دانشمندان به کجا رسیدهاند؟ باید گفت بیشترین پیشرفت در زمینهی محفظهسازی سلولها بوده، یعنی توانایی تقسیمکردن سلول به بخشهای کوچکتر توسط دیوارهای مشخص. دانشمندان توانستهاند محفظههایی بسازند شبیه به سلول زنده. این سلولها متابولیسم دارند و میتوانند از محیط مواد لازم برای رشد خود را بگیرند، یعنی در حقیقت بهحد قابلتوجهی از پیچیدگی رسیدهاند. این سلولها همچنین میتوانند وضعیت پایدار داخلی خود را حفظ کنند، بهصورتی که محیط درون سلول کاملا متفاوت از بیرون سلول باشد. برای ساخت سلول زنده، مشکل اما در قابلیت تکثیر است.
در ابتدای این بحث اشاهای کردیم به تحقیق بسیار مهمی که ونتر انجام داد. ونتر توانست ژنوم بسازد. ژنوم مجموعهی کامل دستورالعملهای ژنتیکی هر موجود زنده است و حاوی تمام اطلاعات لازم برای ساختهشدن، رشد و گسترشیافتن موجود زنده. ونتر اما از ژنومش در یک سلول نوساخته استفاده نکرد، و این درست چیزیست که برای ساختن سلولی با قابلیت خودتکثیری لازم است؛ اما هنوز میسر نشده. بهطور خلاصه، دانشمندان باید ژنوم یا مولکولهای دیانای غیرزنده بسازند، آنها را با مواد کربنی غیرزندهی دیگری تلفیق کنند، بهطرزی که این سلولها هم بتوانند غشای سلولی بسازند و هم مجموعهای از پروتئینهایی که بقا و تکثیر سلول را تضمین میکند. دانشمندان گرچه توانستهاند بخشهای سلولی که برای تکثیر لازم هستند (که شامل دیانای، آرانای و ریبوزومها هستند) را بسازند، اما هنوز نمیتوانند شرایطی فراهم کنند که سلولها بهخودیخود و در نتیجهی واکنشهای درونسلولی تقسیم شوند و حتما باید بهزور آنها را وادار به تقسیم کرد. از نگاه دیگر، سلولهای آزمایشگاهی در تکثیر بهحد لازم پیچیدگی نرسیدهاند.
ساختن ژنوم هم کار آسانی نیست. در درون هر سلول بدن ما (که شمارش به تریلیونها میرسد) حدود ۲۰ هزار و ۵۰۰ ژن وجود دارد. اما ژنها تنها یک یا دو درصد کل ژنوم ما را تشکیل میدهند. فکر کنید که ژنوم یک دایرةالمعارف چندجلدیست که در هر صدصفحهی آن فقط چند جملهی معنادار نوشته شده، که همان ژنها هستند. باقی، حروف و اشکالی هستند که در ظاهر معنای خاصی ندارند، ولی نمیتوان وجود و لزوم آنها را هم منکر شد. دانشمندان حتی نمیدانند این بخشهای ژنوم که پروتئین نمیسازند دقیقا چه نقشی دارند. آنها هنوز بهطور مشخص نمیتوانند نقش بعضی از ژنها را هم معین کنند، با آنکه آزمایشها نشان میدهند این ژنها نقشی حیاتی در بقای سلول دارند. پس میبینیم که کار ساخت ژنوم هم بسیار پیچیده است و دانشمندان در حقیقت با یک جعبهی سیاه و پرابهام سروکار دارند. با این حال، تکنولوژی و علم بهحدی رسیده که با نبود انبوهی از جوابها بتوان ژنوم ساخت، ولی با انتقال ژنوم به درون سلول هنوز نمیتوان حیات را تقلید کرد.
اگر دانشمندان موفق به ساخت سلول زنده شوند، میتوان از این سلولها در ساخت داروهای موفقتر استفاده کرد یا دقیقتر بگوییم حاملهای دارو: داروهایی که قابلیت خواهند داشت به بافتهای مشخصی از بدن بروند و درمان را در سلولها یا اندامهایی خاص انجام دهند. بهخصوص میشود از این سلولها در درمان سرطانها استفاده کرد با استفاده از دارو-درمانی شخصی۲. شاید حتی بتوان سلولهایی برای درمان بیماریهای قلبی ساخت، سلولهایی که در رگهای ما جریان مییابند و میتوانند باعث گشایش عروق شوند. اینها تنها چند مثال کوچک است و بیشک ساخت سلولهای مصنوعی افقهای بیشماری را پیش روی علم پزشکی قرار خواهد داد.
اما فراتر از کاربردهای بالینی، این سلولها کاربردهای مهم دیگری نیز دارند. میدانیم که شرایط آبوهوایی دنیا تغییر کردهاست. تقاضای جهانی برای سوخت همچنان در حال رشد است، در حالی که منابع طبیعی محدودند. سلولهای مصنوعی میتوانند راهحلی باشند برای تولید پایدارتر سوخت و پلاستیک. در حال حاضر این مواد از طریق فرایندهای شیمیایی ساخته میشوند که خود این فرایندها نیازمند سوختهای فسیلی هستند. بنابراین با ساخت سلولهای مصنوعی و ریزجاندارها، میتوان زیستسوخت۳ یا زیستپلاستیک تهیه کرد، بدون استفاده از سوختهای طبیعی و محدود. از آنجا که ماهیت سوختزیستى به گیاهان برمیگردد، این امر موجب تجدیدپذیر بودن آن میشود. حتی میتوان سلولهایی درست کرد که میتوانند گازهای گلخانهای را از بین ببرند. اگر بتوان راه ساخت سلول را دقیق آموخت، میتوان هر سلولی درست کرد که بتواند کاری که میخواهیم انجام دهد، از تولید آنتیبیوتیک گرفته تا تولید زیستسوختها.
نمیتوان در دنیای امروز از پیشرفتهای مهم علمی سخن به میان آورد و به موضوعات اخلاقی بیتفاوت بود. علم اخلاق در اصل شاخهای از فلسفه است که «خوب» را از «بد» در ابعادی کلی متمایز میکند. علم اخلاق در زیستشناسی (bioethics) زیرشاخهایست که به بحثوبررسی سوالات اخلاقی در زمینههای علمی میپردازد. این شاخه در ابتدا با نیت عقبنشانی، جنگ و سرکوب فرهنگ علمی شکل گرفت، گرچه در طی سالها به بخشی جدانشدنی از علم تبدیل شد و به سنجش تأثیرات مسائل علمی در جامعه اختصاص پیدا کرد.
قدرتی که انسان در صورت موفقیت ساخت حیات مصنوعی در اختیار خواهد داشت، بسیار قابلتوجه است و از این رو در طی سالها پای بحثهای اخلاقی پیچیدهای به میان کشیده شدهاست. زمانی که روزنامهها در سال ۱۹۹۶ میلادی خبر از تولد دالی – اولین حیوان شبیهسازیشده – دادند، بیشک جهان هنوز آماده نبود و با شوکی باورنکردنی مواجه شد. اما بحثهای اخلاقی که سالهاست در زمینهی حیات مصنوعی در جریان است تا حد زیادی توانسته باعث آگاهی جمعی شود و ذهن مردم را با پدیدهای که شاید در آیندهای نهچندان دور شاهد وقوعش باشیم آشناتر کند.
نگرانیهای زیادی در این رابطه وجود دارد: از مهمترین آنها این پرسش است که اگر بهطور اتفاقی این ریزموجودات به محیطزیست راه یابند چه باید کرد. این دغدغهها از دو امر ناشی میشوند: اول اینکه این سلولها ذاتا قابلیت تکثیر و تعاملات غیرمنتظره را دارا هستند. همین قابلیت میتواند باعث شود که خطرات احتمالی این ریزموجودات در محیطزیست، جامعه و اکوسیستم چندبرابر و غیرقابلکنترل باشد و در زمان کوتاهی دامنگیر کل جهان شود. دومین نکته این است که چون این موجودات روند تکامل را طی خواهند کرد، خواص ذاتی آنها میتواند فراتر از پندار و گمان ما تغییر یابد. مثلا ممکن است این موجودات با موجودات زندهی دیگر رقابت کنند، آنها را از بین ببرند یا حتی فرایندی جدید برای مبارزه با ریشهکنکردن خودشان پیدا کنند. یک راه مبارزه با این خطر شاید رشد موجودات مصنوعی در محیطهای بسته و جلوگیری از نفوذ آنها به طبیعت باشد. دیگر اینکه بتوان مکانیزمهایی ساخت که تکثیر آنها را تحتکنترل درآورد. مثلا از منابع انرژی که در محیط طبیعت یافت نمیشوند برای رشد آنها استفاده کرد؛ یا حتی چرخهی حیات آنها را محدود طراحی کرد تا اگر هم زیانبار باشند عمر محدودشان این خطر را به حداقل برساند. البته این راهحلها گرچه نظریههایی منطقی به نظر میرسند، ولی در عمل تا حد زیادی کارگر نخواهند بود؛ چراکه این روشها هم گران هستند و همیشه هم درست درنمیآیند. برای مثال پرورش این موجودات در محیطهای محدود نقصهای خودش را دارد و روشهای مؤثرتر هم بسیار پرهزینهاند. دیگر اینکه کارایی و موارد استفاده از سلولها یا موجودات مصنوعی در چرخهی طبیعت یا حتی در بدن خود ما معنا پیدا میکند، بنابراین محدودکردن آنها به محیطهای کنترلشده موارد استفادهی آنها را نقض یا بیمعنا میکند.
دغدغهی دیگر خطر بیوتروریسم است. بیوتروریسم انتشار عمدی عوامل بیولوژیک مثل باکتریها، ویروسها یا سموم است که ممکن است بهشکل طبیعیشان باشند یا دستکاریشده توسط انسان. بیوتروریسم مسئلهایست جهانی و بغرنج که میتواند تهدیدی جدی برای امنیت تکتک انسانها و موجودات دیگر باشد و مقابله با آن نیازمند روندی چندرشتهایست. دستاوردهای دو دههی اخیر این تهدید را تا حد زیادی جدی و پررنگ کردهاست، بنابراین نظام مشخصی برای اطمینان جوامع از این خطر بسیار لازم به نظر میرسد.
نگرانی بسیار مهم دیگر مشخصکردن شأن اخلاقی این موجودات ساختگی است. برای روشنشدن این موضوع بهتر است کمی راجع به مرز بین موجود زنده و غیرزنده صحبت کنیم. آیا میتوان سلولهای ساختهشده توسط حیات مصنوعی یا رباتهایی که هوش مصنوعی دارند را زنده تلقی کرد؟ ویروسها را چطور؟
زیستشناسی مصنوعی ممکن است منجر به آفرینش موجوداتی شود مابین موجود زنده و یک ماشین. این موجودات مشخصات بیولوژیکی یک موجود زنده را خواهند داشت، اما آیا دارای احساس هم خواهند بود؟ آیا قوهی تمیز خواهند داشت؟ ماشینها، رباتها و کامپیوترها بیشک چنین قوهای را ندارند، اما موجودات زندهی ساختگی ممکن است قوهی تشخیص داشته باشند. سوال اینجاست که آیا ممکن است دانشمندان بهعلت اشتباه در تمایز بین موجود زنده و ماشینها، قوهی تمیز پایینتری را برای موجودات زندهی مصنوعی قائل شوند که از واقعیت امر دور باشد؟
ما برای بسیاری از موجودات زنده (مثل باکتریها) هیچ شأن اخلاقی خاصی قائل نمیشویم. ما برای کشتن یا بهرهبرداری از باکتریها هیچ توجیهی را لازم نمیدانیم. ما وقتی از وایتکس استفاده میکنیم، قطعا فکر نمیکنیم که با کشتن باکتریها حقوق آنها را نقض کردهایم، از منافع آنها جلوگیری کردهایم، یا ارزش ذاتی آنها را انکار کردهایم؛ چراکه باکتریها از نظر ما اصلا شأن اخلاقی ندارند. دلیلاش این است که شأن اخلاقی موجودات تنها با حیات برآورده نمیشود، بلکه بسته به ویژگیهاییست که برخی از موجودات زنده در اختیار دارند (مثل احساس، آگاهی، خودآگاهی و عقلانیت). ما قطعا میدانیم که باکتری شأن اخلاقی ندارد، اما یک زیستکامپیوترِ ساختهشده از سلولهای عصبیِ مصنوعیِ انسان-مانند چطور؟ بنابراین برخی معتقدند تا زمانی که دانشمندان مطمئن نیستند که موجودات زندهی مصنوعی چه حدی از شأن اخلاقی را دارا هستند و تا دقیقا نمیدانند چگونه باید با آنها رفتار کنند، شاید نباید چنین موجوداتی را خلق کنند.
اما از آنجا که اصلیترین وعدهی زیستشناسی مصنوعی ایجاد حیات است، بزرگترین ترس عقیدتی و فلسفی این است که دانشمندان میخواهند جای خداوند بنشینند. این مسئله نگرانیهای فلسفی و مذهبی بسیاری درمورد ماهیت زندگی و روند آفرینش ایجاد کردهاست. بعضی بر این باورند که نباید به برخی حریمها پا گذاشت و آفرینش یکی از آنهاست، مخصوصا که عواقبش نامشخص است. باید کار را به کاردان سپرد و از این وادی ممنوعه پا پس کشید.
یکی از دلایل مخالفت با ایدهی حیات مصنوعی، قدمبرداشتن در دنیایی «غیرطبیعی»ست. از نظر این عده، آفرینش سلول توسط بشر امری طبیعی نیست، چراکه با این کار انسان در جریان حیات موجودات دیگر مداخله میکند. از این رو، هم کاریست غیراخلاقی و هم نادرست. ولی میتوان پرسید اگر انجام کاری غیرطبیعی غیراخلاقیست، مداخلهی بشر در پیوندزدن گونههای سبزیجات و میوهجات چطور اخلاقی محسوب میشود؟ یا اصلاح نژاد در دامپروری؟ پس مشهود است که انجام کاری غیرطبیعی نمیتواند بهخودیخود غیراخلاقی تلقی شود.
دلیل دیگر مخالفت این است که بهگمان بعضی، با ساختن سلول، زندگی و حیات به یک کالا تبدیل خواهد شد، که در ذات امری غیراخلاقیست. بهبیان دیگر، تمام موجودات زنده دارای ارزش و تقدس هستند و خلق زندگی بهروش آزمایشگاهی این تقدس را خدشهدار میکند. این عده بر این باورند که کالاییسازیِ حیات میتواند برابر با کالاییسازیِ انسانها تلقی شود که بهوضوح امری غیرقابلقبول است. در برابر چنین دیدگاهی، این سوال مطرح است که آیا کالاییسازی در ذات غیراخلاقیست؟ اگر هست چرا ما «جاندارانی» مانند حیوانات خانگی، دامها و حتی واکسنهایی که زنده محسوب میشوند را خریدوفروش میکنیم؟ پس کالاییسازی بهمعنای بیارزشکردن حیات یا کوچکشمردن آن نیست. اگر به زندگی از منظر یک فرایند بینظیر شیمیایی نگاه کنیم، خلق آن چیزی از شگفتیاش کم نمیکند، بلکه با تلاش برای تولید یک سلول و با پیبردن به پیچیدگیهای آن، ارزش، اعتبار و قداست حیات چندینبرابر میشود.
رسیدن به درکی درست دربارهی تمامی مسائل مطرحشده نیاز به بحث، تفکر و تحقیقات گسترده دارد، که سالهاست آغاز گردیده و ادامه دارد، چراکه چنین سوالاتی از اهمیت بسیاری برخوردارند. بنابراین بحث اخلاق در حیطهی زیستشناسی بهخاطر اهمیت موضوع است، و نه صرفا در ارتباط با درستوغلطبودن خلق سلولهای مصنوعی. این امر باعث شده که بحث و گفتوگوهای اخلاقی در موازات پیشرفتهای علمی از ابتدای چنین اکتشافات علمی آغاز شوند و دربارهی جوانب مختلف آنها گفتوگو شود. کمیتههای اخلاقدرپژوهش – که برای مثال در آمریکا در دههی هفتاد میلادی تأسیس شدند – یکی از راهحلهای موفق برای تبادلنظر در این عرصه هستند. این کمیتهها متشکل از متخصصان علم اخلاق، دانشمندان خبره – با دیدگاههای موافق و مخالف درباره ی موضوع موردبحث – و مردم عادی هستند. همچنین ارگانهای دولتی غیروابسته، چارچوبهای اخلاقیِ این آزمایشها را بهطور مشخص تهیه و در اختیار دانشمندان قرار میدهند تا نهتنها دستور کار منظم و مشخصی در اختیار جامعهی علمی قرار گیرد، بلکه خود این ارگانها نیز بتوانند بر اجرای تحقیقات نظارت کامل داشته باشند. به نظر میرسد که این چارچوبها بهترین و درستترین راه مواجهه با سوالات در باب چنین دستیافتهای مهمی هستند، دستیافتهایی که بهحقیقت میتوانند دنیای ما و آیندگان را به افقهای تازهای رهنمون باشند.
تنها زمان میتواند نشان دهد که آیا ساخت سلولهای مصنوعی (اگر به نتیجه برسد) اخلاقیست یا نه. اگر از این فناوری در جهت منافع بشر استفاده شود میتوان گفت اخلاقیست و اگر از آن برای سوءاستفاده یا آسیبرساندن به مردم بهرهگیری شود میتوان گفت غیراخلاقیست. اما باید بیهیچگونه تعصب به دانشمندان عرصه و مجال داد، واقعبینانه آنها را دنبال کرد و دربارهی موضوعاتی اینچنین به بحث و گفتوگو نشست. شاید اگر سالها پیش دانشمندان، با تمام تنگناهای علمی و مباحثات اخلاقی، تحقیقات خود را بر روی آرانای ها آغاز نمیکردند و سعی در حلوفصل موانع و مشکلات نداشتند، امروز چندین واکسن برای مقابله با ویروس کرونا کمتر داشتیم.
رابطهی میان علم و اخلاق موضوع جدیدی نیست و قریب به شش دهه از عمر آن میگذرد. امروزه در جوامع علمی باور اکثریت بر وجود تضادی بین این دو نیست، بلکه بیشتر گمان بر این است که علم و اخلاق دو روی یک سکهاند و مکمل یکدیگر. اصول اخلاقی دستوپای علم را محدود نمیکند، بلکه با ایجاد چارچوبی مشخص دانشمندان را به سمتوسوی آنچه «باید» انجام دهند هدایت میکند، نه آنچه «میتوانند» انجام دهند. علمی که با وجدان همراه است از اخلاق جدا نیست. علم اصول انتزاعی موجود در طبیعت را آشکار میکند، و اخلاق به ما میآموزد چگونه برای این اصول ارزش قائل شویم و به آنها عشق بورزیم.
یادداشتها
۱- ژنوم بهمعنای تمامی مادهی وراثتیست.
۲- دارودرمانیِ شخصی درمان بیماران با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد هر بیمار است.
۳- زیستسوخت نوعى از سوخت است که از منابع زیستتوده به وجود مىآید.
کتابنامه
1- Bedau, M. A., Parke, E. C., Tangen, U., & Hantsche-Tangen, B. (2009). Social and ethical checkpoints for bottom-up synthetic biology, or protocells. Systems and Synthetic Biology, 3(1–4), 65–75.
2- Chang, T. M. S. (2005). Therapeutic applications of polymeric artificial cells. Nature Reviews Drug Discovery, 4(3), 221–235.
3- Kate Adamala on Creating Synthetic Life – Sean Carroll. (2019, July 22). Preposterous Universe. https://www.preposterousuniverse.com/podcast/2019/07/22/56-kate-adamala-on-creating-synthetic-life/
4- Powell, K. (2018). How biologists are creating life-like cells from scratch. Nature, 563(7730), 172–175.
5- Usai, S. (2020, December 9). The promise of synthetic cells. Synthetic Cell. https://www.syntheticcell.eu/2020/09/14/the-promise-of-synthetic-cells/
6- Xu, C., Hu, S., & Chen, X. (2016). Artificial cells: from basic science to applications. Materials Today, 19(9), 516–532.