راه ملامت
دکتر علیرضا نوربخش
ترجمه: دکتر صفورا نوربخش
ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن سرزنشکردن دیگران برای هرگونه اتفاقات ناگوار یا حتی خطایی که خود شخص مرتکب شده، امری قابلقبول است. اما راه برخورد با ناخوشیها چیست؟ ملامتکردن دیگران برای اتفاقات بد سادهترین راه است، زیرا به ما اجازه میدهد که اصل مطلب را، یعنی مشکلی را که با آن روبهرو هستیم، نادیده بگیریم.
مسلما مشکل ما با سرزنشکردن دیگران حل نمیشود، حتی اگر تقصیری کوچک یا بزرگ متوجه دیگران باشد، ما هنوز باید بتوانیم با مصیبتی که برای ما اتفاق افتاده کنار بیاییم و با درد آن زندگی کنیم. چه، کسی را مقصر بدانیم و چه ندانیم، درد و اندوه در دل ما ریشه میکند و خلاصی از آن آسان نیست. باید در اینجا متذکر شوم که منظور من تبرئهی آدمهای خطاکار نیست. پذیرفتن مسئولیت و مجازات برای رفتار غیراخلاقی و بزهکارانه از ارکان هر جامعهی مدنیست. بدون این ارکان، جامعه به هرجومرج میکشد و از هم خواهد پاشید. اما آنچه میخواهم بگویم این است که درد و اندوه ما با سرزنشکردن دیگران درمان نمیشود.
اولین قدم در مواجهه با اتفاقات ناگوار پذیرفتن آن است. بدین معنا که باید قبول کنیم که این اتفاق افتاده و جزئی از زندگی ماست. پذیرفتن اتفاق بد یعنی قبول مسئولیت در مواجهه با عواقب آن، حتی اگر تقصیری متوجه ما نباشد. اگر بلایی را که بر سر ما آمده انکار کرده و آن را در ناخودآگاه خود مدفون کنیم، نمیتوانیم با آن کنار بیاییم. بلوغ ما در جایگاه یک انسان در گرو توانایی ما برای پذیرفتن درد و اندوه در کنار شادمانی و سرور است.
گام دوم بخشش و گذشت است. وقتی که اتفاقی را که افتاده بپذیریم و مسئولیت خود را برای روبهروشدن با آن قبول کنیم، باید کمکم بتوانیم دیگران را، حتی اگر در مصیبت ما نقشی دارند، ببخشیم و از خطای آنها درگذریم. بخشش ممکن است بهتدریج و به مرور زمان رخ دهد. اگر رفتهرفته قبول کنیم که اتفاقی که افتاده نتیجهی ناگزیر زیستن در جهانی متغیر است، که ما بر آن تسلط چندانی نداریم، بخشش دیگران در مقابل خطایی که کردهاند و رنجی که به ما دادهاند آسانتر میشود.
سومین قدم در راه مواجهه با اتفاق ناگوار استفاده از آن بهمثابهی درسی در تواضع و نیستیست. مصیبتها و ناگواریها یادآور آن است که ما سلطهای در امور دنیا نداریم و هرچه کنیم نمیتوانیم از وقایع زندگی بگریزیم. نمیتوانیم زمان را به گذشته برگردانیم یا وانمود کنیم که اتفاقی نیفتادهاست. بهعبارت دیگر، مصیبت و بدبختی غرور ما را میشکند، غروری ناشی از این توهّم که ما سلطهی کامل به زندگی خود داریم و اتفاقات ناگوار تنها برای کسانی میافتد که درک کافی ندارند یا راه درست را در پیش نگرفتهاند.
صوفیان از دیرباز میدانستند که برای تربیت نفس و پالایش آن از غرور و دورویی میتوان با بهوجودآوردن اتفاقات بهظاهر ناگوار، سرزنش دیگران را به خود جلب کرد. از نظر تاریخی، جنبش ملامتیه در قرن سوم هجری در خاورمیانه آغاز گردید و راهوروش آن الگویی برای بسیاری از صوفیان شد. پیشروان این راه صوفیان بزرگ خراسان، بایزید بسطامی، ابوسعید و خرقانی بودند. هدف ملامتیان افشاکردن غرور و دورویی نفس بود و رساندن سالک به درجهی تواضع و صدق. صوفیان با بهوجودآوردن شرایط خاصی مرام اخلاقی و دینی خود را زیر سؤال میبردند و نکوهش مردم را به جان میخریدند. هدف از این کار شکستن بتی بود که یا از خود ساخته بودند یا جامعه از آنها میساخت. بدینترتیب راهنمای معنوی به مریدان خود نشان میداد که ایشان به بتی که در ذهن خود ساختهاند ارادت بیشتری دارند تا به پیر و مرادشان.
یکی از بزرگان ملامتیه بایزید بود. داستانهای بسیاری در باب بتشکنی او از راه جلب ملامت ذکر شدهاست. روزی با شنیدن خبر بازگشت بایزید از سفر حج، مردم بسطام بهسمت دروازهی شهر به استقبال او شتافتند تا با تکریم و تعظیم او را بپذیرند. بایزید ابتدا با آنان همداستان شد و مطابق نظرات آنها عمل کرد، اما طولی نکشید که فهمید باید به این وضعیت خاتمه دهد. از آنجا که ماه رمضان بود، همه روزه بودند و انتظار داشتند که بایزید هم روزه بگیرد. اما بایزید تکهای نان از چنتهاش درآورد و شروع به خوردن کرد. با دیدن بایزید در وضعیت روزهخواری در ملأعام، جمعیت با نفرت پراکنده شدند و بایزید را تنها گذاشتند. در اینجا بایزید به ما دربارهی خطر تشخیص عمل درست یا شخصیتی که به مردم عرضه میکنیم هشدار میدهد. یکی از راههای خلاصی از وابستگی به شخصیت ساختگیمان ایجاد رسوایی و بیآبروییست تا سرزنش و ملامت مردم را به خود جلب کنیم و بدون دفاع از خود یا کینهورزی به تحقیر و شماتت آنها تن دهیم.
یکی از بزرگترین خوشبختیهای من تجربهی راه ملامتیه بهواسطهی پدر بزرگوارم است که همیشه خود را در معرض ملامت قرار میداد و سرزنش دیگران را، بهویژه سرزنش کسانی را که ادعای مریدی میکردند، به جان میخرید.
جلب ملامت رهایی از وابستگی به منِ موهوم و شخصیت ساختگی ماست و این روش آزادگی با سرزنش دیگران در هنگام وقوع اتفاقات ناگوار و پیروی از نفس، دنیایی تفاوت دارد. بهقول حافظ:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن