شهر باران
رسول سنایی برازجان
بیا امشب سرابم را پر از دریای آبی کن
هوای برکهی خاموش ما را ماهتابی کن
نهانِ غنچهی سوسن! پری برکش، لبی بگشا
سکوت سایه را بشکن، هوا را آفتابی کن
چو یوسف تا به کی در چاه پنهان؟ کاروان آمد!
سَرِ بازار بازآ، چهره بنما، بیحجابی کن
میان ابر جاری دست بفشان، شهر باران شو
مرا لبریز رؤیا، خالی از حال حبابی کن
مخواه آیینه گردم تا تو در آن جلوه بنمایی
دودوتا چارتا بگذار، با ما بیحسابی کن
دَرِ پستوی شب وا کن که راه صبح بگشایی
شرر شو، تیغ برکش، سینهی شب را شرابی کن
عکس: PARSA MAHMOUDI | UNSPLASH.COM
دکلمه: رسول سنایی برازجان
موسیقی: زندهیاد امیر نیکفرجام