قضاوت

دکتر علیرضا نوربخش

ترجمه: دکتر صفورا نوربخش

نقاشی: مریم (صدف) کباری

انسان‌ها در ابتدا با شکار حیوانات و جمع‌آوری گیاهان غذای خود را تأمین می‌کردند. برای حفظ بقا مجبور بودند تا در برخورد با هرچیز به‌سرعت موقعیت خود را بسنجند و قضاوت کنند. باید تشخیص می‌دادند که حیوانی که در مقابل آن‌هاست خطرناک است یا نه، گیاهی که موجود است سمی‌ست یا مفید، انسان دیگری که طرف مقابل آن‌هاست دوست است یا دشمن. لذا انسان باید این موضوع را به‌سرعت می‌سنجید تا قادر باشد واکنش مناسبی نشان دهد و از خطر مصون بماند. اما انسان این مکانیزم ضروری برای حفظ بقا را چنان گسترش داد که غریزه‌ای که برای حفظ بقا الزامی بود به‌تدریج به حیطه‌ی اخلاقیات کشانده شد و به قضاوت خوب و بد تعمیم پیدا کرد.
در زندگی مدرن قضاوت امری متداول است. برای مثال، در موقعیت‌های کاری وقتی برای اولین بار با کسی برخورد می‌کنیم، مغز ما بلافاصله طرف مقابل را در دسته‌بندی خوب، بد یا بی‌طرف قرار می‌دهد. شخص از خود می‌پرسد آیا با این فرد ارتباط برقرار کنم؟ آیا ارتباط با او سودی برای من دارد؟ آیا بهتر است او را به حال خود واگذارم یا با او دوست شوم؟
برای مثال، ممکن است با شخصی برخورد کنید که با علم پزشکی مدرن، که شما به آن اعتقاد دارید، ضدیت داشته باشد. مغز چنین نتیجه‌‌گیری می‌کند که این شخص آدم متجدد و هم‌فکری نیست. با خود قضاوت می‌کنید که با چنین شخصی نمی‌توانید صمیمی شوید. ولی شما نمی‌دانید که این شخص چرا با این نوع علم پزشکی ضدیت دارد! شاید آسیبی از جانب پزشکان به او وارد شده، یا از عوارض جانبی دارویی صدمه دیده باشد. بنابراین نتیجه‌ی قضاوت شما این خواهد بود که جای سؤالی باقی نمی‌گذارید و تلاشی برای درک طرف مقابل و کشف حقیقت نمی‌کنید. در واقع، قضاوت‌کردن درک شما را محدود می‌کند و مانع ارتباط برقرار کردن با دیگران می‌شود.
جدا از سوءتفاهم‌ها و عدم درک دیگران، قضاوت‌کردن پیامدهای دیگری را هم در بر دارد. وقتی شخصی را قبول نمی‌کنید، در وهله‌ی اول احساسی منفی و نامطلوب در خود به وجود می‌آورید و در نتیجه از آن شخص دوری می‌کنید. بنابراین نفی دیگران تأثیر منفی بر حال شما دارد که به نفع شما نیست. در وهله‌ی دوم، این احساس منفی بر شخص مقابل نیز اثر می‌گذارد و شما مسئول ایجاد شرایطی نامطلوب برای طرف مقابل می‌شوید.
سومین و مهم‌ترین نتیجه‌ی قضاوت‌کردن دیگران این است که مانع دوست‌داشتن دیگران می‌شود، چراکه شرط اصلی برای قبول دیگران این است که آنان را همان‌طور که هستند بپذیرید، نه آن‌طوری که شما می‌خواهید باشند. بنابراین اگر نمی‌توانید دیگران را همان‌طور که هستند بپذیرید، نمی‌توانید آنان را دوست بدارید. این موضوع حتی درمورد کسانی که دوست دارید هم صدق می‌کند. نتیجه‌ی قضاوت‌کردن این است که دوست‌داشتن شما مشروط به طرز فکر و رفتار مورد قبول شما می‌شود. اگر تمام مدت در حال قضاوت‌کردن باشید و طرف مقابل آن‌طور که شما می‌پسندید فکر و عمل نکند، دیگر او را دوست نخواهید داشت. پس قضاوت‌کردن تمام روابط شما را با آدم‌هایی که در زندگی‌تان حضور دارند، حتی آن‌هایی را که دوست دارید، تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
در اینجا می‌خواهم چند کلمه‌ای درباره‌ی اینکه چگونه می‌توان از قضاوت‌کردن پیشگیری کرد صحبت کنم. اولین مطلب که امروزه همه درمورد آن توافق دارند تمرین ذهن‌آگاهی‌ست. از آنجا که واکنش خودکار مغز قضاوت‌کردن است، برای جلوگیری از آن شما باید از محتویات ذهن خود آگاه شوید، یعنی به افکار خود آگاهانه دقت کنید. وقتی قضاوت می‌کنید متوجه باشید که در حال قضاوت‌کردن هستید و از خود بپرسید که آیا قضاوت شما درست و معتبر است یا غرض‌آلود. ذهن‌آگاهی یعنی آگاهی از محتویات‌ ذهن خود.
نکته‌ی دوم این است که در هنگام قضاوت‌کردن باید به خود یادآوری کنید که شما در مکتبی نام‌نویسی کرده‌اید که تسلیم را تعلیم می‌دهد و از شما می‌خواهد که در تسلیم استمرار داشته باشید. تسلیم یعنی قبول مردم آن‌چنان که هستند، زیرا شما نمی‌توانید کسی را تغییر دهید. اگر قصد دارید به مشیت الهی تسلیم شوید، باید قبول کنید اموری وجود دارد که در تغییردادن آن‌ها اختیاری ندارید. نمی‌توانید رفتار دیگران را عوض کنید. به این ترتیب وقتی مغز شما می‌خواهد قضاوت کند، به یاد آورید که باید تسلیم باشید و افراد را همان‌طور که هستند بپذیرید.
مطلب دیگر این است که در موقع قضاوت‌کردن به خود یادآور شوید که مکتب تصوف مبتنی بر اصل وحدت وجود است. این بدین معناست که من و شما قسمتی از یک حقیقت واحد هستیم. علی‌رغم آنچه من درباره‌ی شما و شما درباره‌ی من فکر می‌کنید، هر دوی ما اساسا مظاهر یک منبع وجود هستیم. درک این حقیقت ما را برای دوست‌داشتن و قبول دیگران آماده می‌کند.
به‌طور خلاصه، این سه نکته (ذهن‌آگاهی، تسلیم و وحدت وجود) ما را قادر می‌سازد که از قضاوت دیگران پرهیز کنیم. اما در اینجا لازم است بر نکته‌ی دیگری تأکید کنم که شاید هم بدیهی باشد. قضاوت‌نکردن بدین معنا نیست که باید رفتار توهین‌آمیز یا خشونت‌آمیز را پذیرفت. به نظر من می‌توان قضاوت نکرد و در عین حال رفتار ناهنجار و خشونت‌آمیز را رد کرد و به طرف مقابل فهماند که چنین رفتاری قابل قبول نیست. البته تشخیص رفتار توهین‌آمیز و ناهنجار گاهی سخت و پیچیده است، اینکه آیا رفتار مورد نظر واقعا توهین‌آمیز است یا به نظر ما توهین‌آمیز می‌آید. با این حال باید متوجه باشیم که قضاوت‌نکردن به‌معنای پذیرفتن ستم، خشونت و رفتار توهین‌آمیز نیست.