لب تو بگشا
مریم یوهانسن
عکس از: Svetlana Kuzmina
شیوهای دشوار بگرفته فلک در هر کران
ای صدایت نور امیدی در این دورِ گران
جز درِ عشق و صفا دیدیم هر در بسته بود
با خیالت در خرابات آمدیم آرامِ جان!
تا بدیدی رنج ما، می را به ساغر ریختی
بیخود و مست آمدیم این دم رها و شادمان
تن گرفته کنج عزلت، دل ز شوق روی تو
میکند پرواز سویت هر دمی در آسمان
بوی زلفت صبحگاهان جان به گلشن میکشد
صد شکوفه سر زند از دل به یادت، باغبان!
دل چو بر دریا زدیم تسلیم دریاییم ما
غرقِ عشق و وحدتیم امروز و فردا بینشان
نور میبخشی و از لعل لبت مِی میکشیم
لب تو بگشا تا شود جان فارغ از هر دو جهان