پروانه
دکتر علیرضا نوربخش

عکس: Alcuin | istockphoto.com
بین شاخههای درختان میرقصید
در تاریکی شب
در سکوت و تنهایی
و نور مهتاب
رقصش را زیباتر جلوه مینمود
هر از گاهی خسته میشد
و بر در خانهای مینشست
به امید آنکه در باز شود
و او میزبان را شاد کند
آن شب همهی درها بسته بود
من با بیتابی رقصِ موزون
و خانه به خانه رفتنش را
تماشا میکردم
تا به در خانهی من رسید
در باز بود
پرپرکنان بسویم آمد
و بر شانهام نشست
عشق در وجودم فوران کرد
به ظاهر پروانه مینمود
اما حقیقتش را کسی نمیدانست