چگونه با تغییر نگرش در خود تحول ایجاد کنیم؟
دکتر علیرضا نوربخش
ترجمه: دکتر صفورا نوربخش

عکس: Pham Hung | istockphoto.com
تصوف مکتب تزکیه نفس است. تزکیه نفس به معنای از میان بردن صفات منفی و مخربی است که برای ما زیانآور است. فرایند تزکیه نفس با تغییر خود آغاز میشود. سؤالی که میخواهم در اینجا مطرح کنم این است: «اولین قدمهایی که باید در مسیر تزکیه نفس برداریم چیست؟» اما قبل از پاسخ گفتن به این پرسش باید منظورم را از «تغییر خود» روشن کنم. چرا نباید از آنچه هستیم خوشحال باشیم؟ از طرفی رضایت از آنچه هستیم اصلی بنیادی و لازم است. برخی چیزها در مورد خودمان وجود دارد که نمیتوانیم تغییر دهیم، مانند رنگ پوست، فرهنگی که در آن رشد کردهایم و خانوادهای که در آن به دنیا آمدهایم. فکر کردن به تغییر این چیزها بیهوده است. پذیرش صفات و ویژگیهایی که کنترلی بر آنها نداریم و نمیتوانیم با اراده محض یا هر وسیله دیگری تغییرشان دهیم، آغاز راه تسلیم و زیربنای زندگی معنوی است.
اما ویژگیهای دیگری نیز وجود دارند که قابل تغییر هستند، اگرچه این طور به نظر میرسد که بر آنها هم کنترلی نداریم. برخی از درکها، باورها، حسها و خواستههای ما، هیچ پایه و اساسی در واقعیت ندارند و میتوانند مخرب باشند. باید سعی کنیم رویکردمان را نسبت به آنها تغییر دهیم تا بتوانیم در نهایت این ویژگیها را دگرگون سازیم. به جای پذیرفتن بیچون و چرای این تجربیات، باید بتوانیم با به چالش کشیدن باورها و احساساتمان، خود را متحول کنیم.
وقتی در بیابان سراب میبینیم، آب را در جایی که نیست تصور میکنیم. به همین ترتیب، درکها و باورها در ذهن ما رخ میدهند و ما آنها را واقعی میپنداریم. ممکن است نسبت به کسی که برای اولین بار میبینیم احساس نفرت کنیم، یا از کسی به خاطر آنچه گفته یا انجام داده است برنجیم و در نتیجه او را فردی بیادب و ناخوشایند ببینیم.
میتوانیم بگوییم این حس نفرت یا رنجش مانند سرابی در بیابان است. از آنچه در ذهن خود دریافت میکنیم، نتیجه میگیریم که درک ما صحیح است و فرض میکنیم که احساسات ما ریشه در واقعیت دارد. اما در حقیقت احساسات ما ممکن است واقعی نباشد. به عبارت دیگر، در بیابان آبی وجود ندارد. به همین ترتیب، فردی که نسبت به او احساس نفرت داریم ممکن است فردی بسیار مهربان و خیّر باشد و ما ممکن است به خاطر سوء برداشت از سخنان او رنجیده باشیم.
اما نکته اساسیتری وجود دارد. حتا اگر برخی از احساسات ما ریشهای در واقعیت داشته باشد و احساسات نفرت و رنجش ما ناشی از افراد خودخواه و بیملاحظه باشد، باز هم احساسات منفی ما مخرب هستند و ما را از عملکرد صحیح در جهان بازمیدارند.
من نمیگویم که باید افراد بیادب و پرخاشگر را بپذیریم. در واقع، میتوان رفتارهای بد دیگران را بدون تقویت احساسات بد در درون خودمان مدیریت کرد. اما حتا اگر چنین احساسات منفی را تجربه کنیم، باید آنها را هدیهای از سوی خداوند بدانیم چرا که فرصتی است برای متحول ساختن خودمان. بیشتر مردم چنین احساسات و عواطف منفی را واقعی میپندارند و در آن غرق میشوند. این امر باعث میشود نسبت به خود و دیگران احساس منفی بیشتری پیدا کنند. این راه، راه مخربی است و جز به نابودی به چیز دیگری منتهی نمیشود.
مثالی برای رنجیدن را در نظر بگیرید. فرض کنید به یک گردهمایی دعوت شدهاید و میزبان که دوست صمیمی شماست، تمام مدت شما را نادیده میگیرد. به خانه میآیید و از دست دوستتان رنجیدهاید. ذهنتان فعال میشود و شروع برای تلافی کردن شروع به نقشه کشیدن میکنید. پیش از آنکه متوجه شوید، ممکن است تمام شب را بیدار بمانید و کاملا در این احساس غرق شوید و به دنبال دلیلی بگردید که چرا دوست شما رفتار منصفانهای با شما نداشته است. میبینید که این روش برخورد با احساسات و عواطفتان کاملا بیهوده است و به جایی نمیرسد. به جای خلاص شدن از احساس رنجش، بیشتر در افکار خود درگیر میشوید و بیشتر در این احساس رنجش فرو میروید.
راهکار جایگزین چه خواهد بود؟ رویکردی که میتواند به ما کمک کند تا کمتر در افکار و احساسات منفی خود غرق و درگیر شویم چیست؟ در تصوف گفته میشود که همه افکار و احساسات ما از جانب خداست و بنابراین باید این افکار و احساسات را بپذیریم. به عبارت دیگر، ما کنترلی بر افکار، احساسات و عواطف خود نداریم، بنابراین بهتر است به جای مبارزه با آنها یا غرق شدن در آنها، آنها را بپذیریم.
وقتی بپذیریم که کنترلی بر افکار و احساسات خود نداریم، میتوانیم نگرشی عینیتر و عمومیتر نسبت به آن اتخاذ کنیم. این بدان معناست که باید از همانندسازی با افکار و احساساتمان دست برداریم و اجازه ندهیم خیالپردازیهای ذهن ما بر ما غلبه کند. به عنوان مثال، احساس نفرت را مشاهده میکنیم، اما آن را به خود نسبت نمیدهیم و نمیگوییم که ما در حال تجربه حس تنفر هستیم. باور نداریم که نفرت چیز واقعی است که بخشی از ماست. اینجاست که تغییر دیدگاه رخ میدهد، وقتی که دیگر با افکار و احساساتمان همانندسازی نمیکنیم. به جای احساس نفرت، نفرت را مشاهده میکنیم؛ به جای احساس غم، غم را مشاهده میکنیم. یکی از روشهای مشترک در تمام تمرینات معنوی برای غلبه بر احساسات و افکار مخرب این است که با آنها همانندسازی نکنیم و به آنها وابسته نشویم، مهم نیست چقدر قوی به نظر میرسند، بلکه فقط از طریق مراقبه این افکار و احساسات را مشاهده کنیم.
سناریوی بالا را تصور کنید که در آن از دست دوستتان رنجیدهاید. به جای اینکه در حس رنجیدن و ناراحتی غرق شوید، مینشینید، چشمانتان را میبندید و احساسی که دارید را بررسی میکنید. احساس را به طور عینی مشاهده میکنید، به عنوان چیزی که بخشی از شما نیست، به عنوان تجربهای که از دنیای نادیده به شما آمده است. آمده است تا چه چیزی را به شما نشان دهد؟ به نوعی، وقتی بر روی احساس رنجش خود مراقبه میکنید، از بالا به آن نگاه میکنید، یا به عبارت دیگر، از دیدگاهی فراتر از «خود» به آن مینگرید.
چیزی که هنگام مراقبه بر روی احساس رنجش خود متوجه خواهید شد این است که این احساس کمکم محو میشود.متوجه خواهید شد که دیگر در آن دست و پا نمیزنید. این احساس بخشی از شما نیست. هنگامی که دیدگاه خود را تغییر میدهید و به احساس رنجش به طور عینیتر نگاه میکنید، بار دیگر که احساس رنجش میکنید، کمتر مغلوب این احساس خواهید شد. این آغاز فرایند تزکیه نفس و راه تحول خود است.