جهانی در دل دانههای شن
پروشات جاوید
ذرهها بینم كه از تركیبشان صدهزاران آفتاب آمد عیان
(مولانا)
ماندالا يكی از نمادهايیست كه از دیرباز نشانههای بارزی از معنويت را در خود جای دادهاست. ماندالاها در فرهنگهای مختلف کموبیش ابزاری بودهاند برای متمرکزکردن افراد بر یک روایت معین، و وسیلهای برای ترغیب دروننگری و خودکاوی، که نهایتا منجر به ایجاد آگاهی و بینشی در انسان از جایگاه منحصربهفردش در کائنات، و هدف و رسالتی که در جهان دارد میشوند: رسیدن به آگاهی و شناخت بنیادینی که دستیابی به آن باعث تحول درونی و آرامش خاطر افراد میشود.
اصطلاح و تصویر ماندالا برای اولین بار در هند، و در ریگ ودا (Rig Veda) – که مجموعهای از سرودهای نیایشی و مناجات سانسکریت است – آمده و بهمنزلهی ابزاری برای مراقبه و تمرین معنوی در مکاتب جِینیسم (Jainism)، بودیسم و شینتوئیسم (Shintoism) نیز استفاده میشده. این طرحها در هنر بینالنهرین، هنر بومیان آمریکا، هنر سلتهای شبهجزیرهی ایبریا و شمال اروپا نیز به کار میرفتهاست. همچنین طرحهای ماندالا در هنر و معماری ایرانی بهکرات دیده میشوند. برای مثال میتوان از نقوش نیلوفر آبی، که بهمنظور تزئین دیوارها در تختجمشید استفاده میشده، یا موتیف «شمسه» – که در هنر و معماری ایرانی در انواع قلابدوزی، پتهدوزی، سوزنکاری، خاتمکاری، میناکاری، کاشیکاری، و فرشبافی به کار میرفته – نام برد. نمونههای خارقالعادهای از نقوش شمسه، کاشیکاری سقف مسجد شیخ لطفالله در اصفهان میباشد.
واژهی ماندالا در زبان سانسکریت بهمعنی دایره، یا دوایر کیهاننماست. در طرحهای ماندالا، اکثرا دایرههای نمادینی وجود دارند که بیانگر لایههای درونی انسان هستند، و برای تمرکز بر خویشتن و جستوجو در درون انسان به کار میروند. چنانکه افلاطون روح را همانند یک کره میپنداشت، در طرحهای ماندالا هم دایره نماد روح است، نماد ناخودآگاه انسان، و چهارضلعیها نماد مادیات و جسم، و به خودآگاه انسان اشاره دارند.
هرچند که ماندالاها از زمانهای بسیار قدیم نمادهای آیینی و روحانی در ادیان بودایی و هندو، و از شناختهشدهترین، رایجترین و معتبرترین شیوههای هنردرمانی در بین این مکاتب بودهاند، ولی امروزه ورای این مکاتب و مذاهب، موارد استفاده زیاد دیگری نیز دارند، از جمله در روانشناسی و درمانگری.
کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung)، روانشناس بنام سوئیسی، فردی بود که در دههی ۶۰ میلادی ماندالا را به دنیای غرب معرفی کرد. همچنین پس از محبوبیت گستردهی آثار جوزف کمپبلِ محقق (Joseph Campbell) در دههی ۷۰-۸۰ میلادی، اهمیت این نماد در غرب بهمراتب بیشتر شد، بهگونهای که امروزه در مراکز معنوی، کلاسهای یوگا، مراکز مشاوره، و بسیاری مؤسسات و مشاغل حرفهای دیگر از ماندالا برای کمک به مراجعان استفاده میشود.
یونگ پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسید که از نظر روانشناسی، نماد ماندالا نمایانگر کل شخص است و آن را کهنالگوی خویشتن، و نماد یکپارچگی درونی (Wholeness) دانست، که کار ویژهی آن سازماندهی و تنظیم دوبارهی هرجومرج روان است. از این رو، طراحی ماندالا راهی برای تنشزدایی و تمرکز ذهن شناخته شدهاست. همچنین بوداییها، هندوها، و موافقان نظریهی یونگ معتقدند ماندالا در فرآیند رسم، شفا نیز میبخشد.
یونگ در فعالیتهای درمانی خود متوجه شده بود که خلق ماندالا تأثیری آرامبخش بر حالات روانی بیمارانش دارد و بهگونهای آشفتگیهای روان فرد را کاهش داده، در آن نظم ایجاد کرده، و باعث متمرکزشدن ذهن میشود. این شاید به این دلیل است که به ذهن ناهشیار فضا و آزادی برای ابرازشدن میدهد و امکان رسیدن به سطوح زیرین ذهن ناخودآگاه را، که دسترسی به آن مگر از طریق رؤیا خیلی آسان نیست، برای فرد فراهم کرده و به این ترتیب آنچه را که به زیر رفته، برای بررسی و در نتیجه درمان و بهسازی به سطح میآورد. به همین دلیل، بهعقیدهی یونگ، ماندالا میتواند بیان مصور محتویات ذهن بوده، آنها را به تصویر کشیده، آنچه در انبارهای ناخودآگاه پنهان شده را بیان کرده، و بدینگونه کلیدی برای خودشناسی و رفع گرههای روانی باشد. لذا کسانی که به ماندالا معتقدند، آن را روشی میدانند برای ایجاد ارتباط با ناخودآگاه جمعی درونشان. برای آنها در واقع ماندالا مانند یک وسیلهی فرافکن عمل میکند و مسائل درونی را بیرون میریزد. از این رو، در هنردرمانی، از ماندالا برای برونریزی گرههای درونی شخص بهصورت بصری و ملموس استفاده میشود.
همین طور در تمرینهای معنوی و عرفانی فردی، مخصوصا در آیینهای هندو و بودایی، ماندالا وسیلهایست برای تسلط بر خویشتن، و رهایی از تلاطم و آشفتگی ناشی از محاورات درونی و نفس؛ چراکه اشکال متقارن هندسی ماندالا و دوائر متحدالمرکزش، خودبهخود توجه فرد را به مرکز دایره جذب میکنند و به همین دلیل، مرکز دایره برای تمرکز در حین مراقبه به کار میرود. آنها معتقدند که با تماشا، تمرکز، و ورود به ماندالا و حرکت از بیرون بهسمت مرکز آن، فرد از طریق فرآیندی کیهانی از جهانی رنج آلود، به جهانی شاد و مملو از شور و شعف هدایت میشود.
علاوه بر وسیلهای برای مراقبه، که خلق آن تمرینیست برای پرورش، تحول و پاکسازی نیروی درونی در مسیر ارتقای فرد بهسوی روشنگری و شهود، نماد ماندالا برای راهبان بودایی ابزاریست برای تأمل در ناپایداری مسائل دنیوی، و نیز نمادیست از چرخهی زندگی.
ماندالاهای شنی تبتی آثار هنری پرمفهوم و زیبایی هستند که نماد روحانی و آیینی در فرهنگهای آسیایی به شمار میآیند و اغلب از آنها برای بهتصویرکشیدن آموزهها و مراحل سیر معنوی، یا برای بیان مصور زندگی یا جهان استفاده میشود. در آیین بودایی تبتی تصور میشود که تمرکز و تعمق روی ماندالا، بیداری معنوی و رشد روانی و عاطفی را ممکن میسازد، درک ماهیت جهان را تسریع کرده، و روند روشنگری (enlightenment) را سرعت میبخشد.
ماندالا انواع گوناگون دارد، اما ترسیم ماندالا بهگونهای که راهبان تبتی آن را با ظرافت زیاد، مرحلهبهمرحله و دانهدانه با ذرات رنگارنگ شن و ماسه ترسیم میکنند، دشوارترین نوع آنهاست. ماندالاها دارای معنای ظاهری و درونی هستند. از بعد ظاهری، ماندالاها نمایشی بصری از جهان هستی هستند، و از بعد درونی بسان نقشه راهنمایی برای رشد معنوی، که بهکمک آن ذهن انسان معمولی به ذهن فردی روشنضمیر (enlightened) مبدل شده، و همزمان با رهایی از وهم و خیالات ذهنی، و در نتیجه تجربهی وحدانیت، از رنج به صلح درونی رهنمون میشود. همچنین، ماندالا در آیین بودایی بازتاب طبیعت نیز میباشد که اجزای مختلف جهان هستی همگی در آن یافت میشوند: از بینهایت بزرگ تا بینهایت کوچک؛ از مارپیچ کهکشانها، تا مدارهای سیارهایِ منظومهی شمسی، کرههای آسمانی با اشکال متحدالمرکز، تا دانههای برف، گل، یا اتم…
ماندالا بهطورکلی نشاندهندهی سیروسفر معنوی و جستوجو در دنیای ژرف درون است که از بیرون تا هستهی درونی، و از طریق لایههای موجود در طرح ماندالا شروع شده و ادامه مییابد. راهبان تبتی این سیر را ابدی میدانند، چراکه یکی از باورهای اصلی بودایی عدم اعتقاد آنها به مرگ بهمثابهی پایان کار ماست. آنها مرگ را در عوض مرحلهای گذرا میدانند که پس از آن روح ما به حیات ابدیاش ادامه میدهد و بر این باورند که در چرخهی حیات همهی موجودات در عالم در حال حرکت و تحول هستند و پیوسته از یک حالت به حالت دیگر تغییر میکنند. بوداییان تبت باور دارند که این هنر بر تطهیر و پاکسازی روح و روان تأثیر میگذارد و خاصیت شفابخشی و درمانگری برای دنیا، و روح و ذهن و جسم دارد. لذا یکی از اهداف اصلی این رسم کهن، ایجاد صلح جهانی و خلق نیروی شفقت و مهر بیقیدوشرط بوده، و از نظر نمادین، نشانگر فانیبودن همهچیز در دنیا، و در عین حال ارتباط تنگاتنگ و انکارناپذیر اجزای هستی با یکدیگر است.
مانند اکثر مناسک و مراسم معنوی، خلق ماندالای شنی توسط راهبان تبتی نیز بسیار سمبولیک بوده و پیامها و آموزههای نمادین خود را دارد. راهبان بودایی، که اکثرا از سن هفتسالگی وارد طریقت و معابد بودایی میشوند، حدود نه سال برای فراگیری فوتوفن خلق نقاشی شنی وقت میگذارند. سپس برای درستکردنش هفتهها وماهها وقت صرف کرده، و این کار را با نهایت دقت و ظرافت خاص انجام میدهند.
برای درستکردن ماندالای تبتی، ابتدا یک استاد بزرگ بودایی تصمیم به خلق ماندالا میگیرد. مراسم خلق ماندالای شنی با جشن افتتاحیهای آغاز میشود که در آن راهبان به مراقبه و گفتن ذکر و نواختن سازهای مخصوص میپردازند تا با اوراد، دعا، موسیقی، و نیروی نیت خیرشان مکان موردنظر را متبرک نموده، انرژیهای الهی خدایان را که در ماندالا خفته است، فراخوانند و سپس از خدایان برای همهی موجودات طلب درمان و نیکی میکنند. بدینگونه قدرت درمانبخش ماندالا را به همهی هستی گسترش داده و انرژی مثبت و برکت آن را با همگان سهیم میشوند. سپس طرح پرمعنی و پیچیدهی ماندالا را کشیده، و آن را با ماسههای رنگارنگ، بهزیبایی پر میکنند. استفاده از رنگهای مختلف در این طرحهای تبتی اهمیت بسزایی دارد، زیرا رنگها هرکدام انرژی و مفهوم سمبلیک خاصی داشته و نماد صفات متفاوت خدایان بودایی نیز هستند. اشکال دایرهوار نیز، که ارکان اصلی طرحهای ماندالا هستند، نماد کرهی زمین، محیط و جامعه میباشند.
راهبان با دقت تمام، توسط قطبنما و خطکشهای مخصوص خطوط اصلی ماندالا را بهدقت اندازهگیری کرده و روی یک سطح صاف ترسیم میکنند. پس از اتمام کشیدن نقشهی ماندالا، میلیونها دانهی ماسه را، که با جوهرهای رنگارنگ به رنگهای مختلف زیبا درآوردهاند، با دقت و حوصله و مشقت زیاد، دانهدانه روی صفحهی موردنظر در جای خودشان قرار میدهند. آنها این کار را با قیفهای فلزی بسیار باریک (chak-pur)، و با صبر و حوصله و تمرکز زیاد، از مرکز بهسمت بیرون انجام میدهند. خلق یک ماندالای ماسهای ممکن است هفتهها یا ماهها به طول بیانجامد، چراکه قراردادن ماسههای رنگی سر جایشان، آن هم با آن ظرافت و تصاویر پیچیده، نیازمند دقت و کار زیاد میباشد.
هنگام آفرینش این اثر زیبا، راهبان بر فکر یکسانی، که هدف اصلی از خلق ماندالای شنی نیز هست، تمرکز میکنند: درمانگری و خیر و برکت برای همهی موجودات و جهان هستی… آنها چنین باور دارند که هریک از دانه های ماسه نیروی بالقوهی شفابخشی، درست بهاندازهی نیروی کل ماندالا دارند، و معتقدند که با ساخت و تقدیم این هنر زیبا، بهواسطهی نیت درمانخواهیشان برای زمین و همهی موجودات، کارمای مثبت برای همه رقم زده و باعث درمان و التیام جهان میشود. آنها معتقدند که ماندالا نیروی شفابخشی را به محیط و به مردمی که شاهد برگزاری این مراسم هستند منتقل میکند.
شاید یکی از نکات مهم این مراسم، که پیداکردن همین انرژی شفابخشی و اشتراک آن با دیگران است، یادآوریست از این نکته که این نیروی درمانگری و این انرژی ذهنی نیت و طلب، نهتنها در راهبان بودایی، بلکه در وجود همهی ما نهادینه شدهاست، و شاید درمان حاصل از این روست که فرد بر اساس قدرت فکرش، تصمیم میگیرد و اراده میکند که درمان گردد.
نکتهی جالب اینجاست که برخلاف کار و زمان زیادی که صرف ساخت این ماندالاهای ماسهای میشود، آنها عمر بسیار کوتاهی دارند و تنها کمی بعد از خاتمهیافتن، راهبان بهعمد ماندالا را خراب میکنند، دانههای شنی را به رودخانه یا آب روان ریخته و به دامان طبیعت بازمیگردانند، یا آنچنان که راهبان میگویند: به آب، به خدایان، و به همهی عناصر هستی تقدیمش میکنند… این خود نمادیست از فانیبودن عمر همهچیز در دنیا، در رقص زیبا، پویا و دائمی هستی و نشاندهندهی این که در این کرهی خاکی، هیچچیز ابدی نیست…
راهبان به ما یادآور میشوند که وابستگینداشتن به امور دنیوی برای درک ماهیت حقیقی جهان ضروریست. خود این حرکت نمادین به این دلیل است که اصل عدم وابستگی در دین بودایی، مانند بسیاری از مکاتب معنوی دیگر، بخش مهمی از آموزههای آنها را تشکیل میدهد. براساس این آموزهها، سبب اصلی نارضایتی ما وابستگیهای ماست، و راهبان بودایی از ابتدا در رهایی از وابستگیهایشان میکوشند.
هنگام تخریب ماندالا، نیمی از ماسهها در کیفهای کوچکی قرار داده میشود تا میان جمعیتی که برای تماشای مراسم گرد آمدهاند پخش گردند، بنابراین هرکس که برای تماشای مراسم آمدهاست میتواند از انرژی درمانبخش ماندالا نصیبی ببرد. آنها سپس مابقی شنها را در ظرفی قرار داده و آن را در دامان طبیعت، به رودخانه یا آب جاری میسپارند، و باور دارند که با این حرکت نمادین، انرژی شفابخش ماندالا میتواند به تمام نقاط دنیا سرایت کند.
شاید یکی از اصطلاحات مربوط به مسائل معنوی-عرفانی، که اندکی گمراهکننده است، همین ایدهی عدم وابستگی باشد. مردم بارها این اصطلاح را میشنوند و میپندارند دلبستگینداشتن بهمعنای بیتفاوتی، تفکیک، بیعلاقگی و بیاهمیتبودن است، یا بیتوجهی به خانه، ماشین، روابط، و یا حساب بانکیشان… اما وابستگینداشتن بهمعنای غیبت احساسات، انفعال، فقدان شور، شوق، عشق و حس سپاسگزاری، یا عدم توجه و مشارکت نیست، بلکه پذیرش و قبول این واقعیت است که در دنیایی همواره در تغییر و تحول نمیتوانیم به چیزی بیاویزیم. بهعبارت دیگر، اجازه ندهیم که چیزی از بیرون بر ما مالکیت یابد و موجودیت و حسوحال درون ما، منوط و وابسته به آن چیز خارجی یا شخص دیگری باشد.
مهمتر از آن شاید این پیام باشد که به عقاید، عادات، شیوههای بودن، یا باورهای خشک و ثابت نیاویزیم، و در عوض با جریان زندگی و آنچه زندگی پیش روی ما میآورد در پذیرش و صلح باشیم. شرایط، دیگران، و خود را بهگونهای که هست و هستیم، و در جایگاه جزئی از یک کل هوشمند بیکران بپذیریم، و بهجای تلاش پیاپی در تغییردادن آنها طبق میل شخصیمان، سعی در افزایش هماهنگی، هارمونی، و خلق عشق و زیبایی کنیم. به تعبیری دیگر، می توانیم عدم وابستگی را اشتغال آگاهانه با جریان زندگی و آنچه در لحظه وجود دارد و در بطن حیات جاریست بدانیم و از طریق این تعمق و حضور آگاهانه در آن، به ارتباط انکارناپذیر موجود در همهی اجزا هستی آگاه شده، و عمیقا درک کنیم که چگونه در جهان هرچیز به چیز دیگر مربوط و متصل است.
آگاهی از این اتصال و ارتباط انکارناپذیر میتواند یکی از دلایلی باشد که آموزههای همهی مکاتب عرفانی و سنن معنوی، کموبیش ما را تشویق میکنند که عشق و شفقت را نسبت به همهی موجودات و تمام اشکال زندگی در خود پرورش دهیم. دوستداشتن حقیقی و مهر اصیلِ بیقیدوشرط مستلزم آن است که خود را از خلق خدا جدا ندانیم و با تمام وجود و خیرخواهانه با آنها تعامل کنیم. یکی از اهداف اصلی تمرینهای معنویِ معاصر همین تمرین آگاهیست. آگاهی از اتصال و ارتباط همهچیز در عالم، آگاهی از نحوهی ارتباطمان با مکانیزم جهان هستی و تأثیر ما بر این فرآیند اعجابانگیز. نتیجهی حاصل از این آگاهی قلبی نیز چیزی نمیتواند باشد جز پرورش نیروی مهر، محبت، عشق، همدلی، وحدت، برابری، درک و پذیرش.
کتابنامه:
www.worldhistory.org/image/6518/tibetan-sand-mandala/
www.worldhistory.org/article/1052/tibetan-sand-mandalas/
http://link.springer.com/article/10.1007/s12671-017-0779-x
www.consecrea.com/tibetan-buddhist-monks-sand-mandalas