عشق زمینی و معشوق الهی
دکتر علیرضا نوربخش
ترجمه: دکتر صفورا نوربخش
شاید شاخصترین وجه تصوف، وجهی که تصوف را از دیگر راههای معنوی متمایز میکند، رابطهی مستقیم و بلاواسطهی صوفی با خداوند باشد که در چارچوب عشق الهی تعریف میشود. خدای صوفی وجودی انتزاعی و غیرقابلدسترس نیست که رابطهی شخصی با او ناممکن باشد. بهعکس، خدا در همهی ذرات هستی حضور دارد و مظاهر او همهجا و همهچیز را در بر میگیرد. این حضور ملموس به انسان اجازه میدهد تا الوهیت را بدون واسطه و مستقیما تجربه کند. اما برای ایجاد رابطهی مستقیم با خداوند، سالک معنوی باید اول بتواند آینهی دل را از زنگار هستی بزداید. بنابراین مسئولیت ایجاد رابطه در وهلهی اول با جویندهی حقیقت است. این نقطهنظر صوفیانه با علم الهیات، که خدا را غیرقابلدسترس و خارج از ادراک، تجربه و حتی تصور ما میداند، مغایرت دارد.
یکی از نتایج مهم ملموسکردن خداوند و درک حضور او در مظاهر هستی این است که ما میتوانیم از تجربه و شناخت خود در عشق مجازی برای درک عشق الهی استفاده کنیم. در تصوف رابطهی ظریف و پیچیدهی عاشق و معشوق زمینی الگویی برای ارتباط با خداست. ادبیات صوفیانه پر از داستانهای عاشقانهایست که صوفی را برای تجربهی عشق الهی آماده میکند و به او روش عشقورزیدن را میآموزد. موضوعی که مکررا در این داستانها بیان میشود، رابطهی صمیمانه با معشوق است.
عطار، در الهینامه، داستان رابطهی عاشقانهی محمود و ایاز را به تصویر میکشد و از آن برای توصیف عشق الهی استفاده میکند. روزی ایاز مشغول مالیدن پای پادشاه بود که شروع به بوسیدن پای او میکند. پس از مدتی محمود از ایاز میپرسد: «وقتی میتوانی صورتم را ببوسی، چرا پایم را میبوسی؟ چرا پای بیمقدار را بهجای صورت برگزیدی؟» ایاز پاسخ میدهد: «همهی آدمها صورت تو را میبینند و روی ماه تو را نظاره میکنند. اما کسی جز من پای تو را نمیبیند و این مسئله نزدیکی ما را بیشتر میکند.»
عطار سپس این داستان را در چارچوب عشق الهی و رابطهی میان شیطان و خدا بررسی میکند. ابلیس میبیند که همهی فرشتگان، خداوند را بهواسطهی لطفش میشناسند؛ ولی او که میخواهد به خداوند نزدیکتر شود بهدنبال چیزی میرود که فرشتگان دیگر در پی آن نیستند، یعنی قهر خداوند. لعنت خداوند بر شیطان منشأ نزدیکی و قوت اوست، در حالی که قهر خداوند برای فرشتگان دیگر چون مرگ است. منظور عطار این است که اگر میخواهید به معشوق خود نزدیک شوید، باید در مسیری گام بردارید که کمتر کسی از آن عبور کردهاست و این راهیست پر از مشقت و سختی. راهی که ممکن است بهنظر دیگران نادرست و غیرقابلقبول بیاید.
نزدیکی با معشوق یعنی با او سری داشتن. تجربهی مشترکی که کس دیگری به آن واقف نیست و رموزی که غیر از عاشق و معشوق کسی نمیداند. اما نزدیکی به معشوق چه اهمیتی دارد؟ در هر رابطهی عاشقانه، عاشق بهدنبال توجه خاص معشوق است و میخواهد رابطهای ویژه با او داشته باشد. این انتظار در رابطهی ما با خداوند نیز وجود دارد. یعنی ما بهدنبال رابطهی خاصی هستیم و میخواهیم که خداوند به ما توجه ویژهای داشته باشد و ما به وجوهی از الوهیت دسترسی داشته باشیم که در دسترس دیگران نیست. اما جهش از عشق زمینی به عشق الهی سفری بسیار شخصی و تجربی است و همان گونه که صوفیان میگویند ورای حرف و کلام است و دستورالعمل و تضمینی برای عاقبت این سفر وجود ندارد.
اما همان گونه که شیطان باید با پذیرفتن لعنت و غضب خداوند هزینهی نزدیکی به او را بپردازد، ما انسانها نیز باید هزینهای بپردازیم. هرچه به معشوقمان نزدیکتر شویم، جدایی سختتر میشود. پرداختن به امور دنیا حین نزدیکی به خداوند، درد جدایی را صدچندان میکند. در عین حال، نزدیکی ما به خداوند پذیرش دنیا را با همهی رنج، نقص و زیبایی آن آسان میکند. هزینهی پذیرفتن همهی نواقص دنیا این است که بهچشم دیگران متفاوت و بیگانه بیاییم. بهگفتهی مولانا:
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد
بوالعحب من عاشق این هر دو ضد