نگاه دوست
جلال باقری
عکس از: LEO CALDAS | PEXELS.COM
مرا به باده چه حاجت؟ چو مست چشم نگارم
نگاه دوست مرا بس! هوس به باده ندارم
اگر که باده دهد بیعنایتش به چه ارزد؟
عنایت است که مستی دهد به باده نگارم
گرفتهام می باقی، همیشه از کف ساقی
بدین سبب همه اوقات عمر، بادهگسارم
چو لطف دوست به من دائم است، شکر خدا را
که مست لطفام و مستی بوَد همیشه شعارم
به قهر و لطف خوشم چونکه اوست یار عزیزم
ز رنج و درد ننالم، که مهر اوست کنارم
قرار و صبر ندارم ز هجر آن شه خوبان
که بردهاست دل و دین و عقل و صبر و قرارم
چو نوربخش مرا با جلال خویش نوازد
خوش است عاقبت کار من به همت یارم