هیچ میدانی
کریم زیّانی (راهی)
هیچ میدانی که ما مست توایم
از همه بگسسته، پیوست توایم
رنج هجران تو را از جان و دل
میخریم و باز پابست توایم
هیچ میدانی که از خلق جهان
روی برتابیده و هست توایم
هیچ میدانی که دل آرام یافت
از همان روزی که در شست توایم
هیچ میدانی که در اوج و حضیض
عاشق و شیدا و سرمست توایم
از لب بام تو پرّان کی شویم
تا چنین آمُختهی دست توایم
نوربخش جانی و ما راهیان
تا تو خمّاری همه مست توایم
عکس: AARN GIRI | unsplash.com