ذن و هنرهای رزمی
علی جمنیا

عکس از: DAVID AMAYUELAS | ISTOCKPHOTO.COM
هنرهای رزمی، از زمانی که دو نفر یا دو گروه و ملت با یکدیگر در تعارض و تضاد بوده و اختلافات خود را از طریق جنگ حلوفصل میکردهاند، وجود داشتهاند. این هنرها، در شکل اولیهی خود، برای کشتن، صدمهزدن یا ناتوانکردن دشمنان و مخالفان ابداع شدند. جالبتوجه اینکه هنرهای رزمی در عین خشونتی که بههنگام استفاده از آنها در پی دارند، در طول زمان، با برخی ویژگیهای شریف انسانی نیز همراه بودهاند. برای مثال شوالیههای اروپایی، فتیان خاورمیانه، جوانمردان (یا عیاران) ایرانی و ساموراییهای ژاپنی معمولا در جایگاه سرپرست و محافظ ضعیفان و بیسرپرستان و اصولا قهرمانان جامعه بودهاند.
بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، در غرب کتابهایی انتشار یافت که به رابطهی ذن و هنر «کونگفو» (Kung Fu) پرداختند. همزمان با آنها، فیلمهای زیادی در هالیوود و هنگ کنگ ساخته شد که قهرمانانش راهبان بوداییِ معابد شائولین(Shaolin) یا ساموراییهای ژاپنی با قدرتهای غیبی بودند. محبوبیت اینگونه کتابها و فیلمها رابطهی ذن و هنرهای رزمی را در اذهان تثبیت کرد.
شهرت بودیسم و ذن در حفظ آرامش، آموزش نرمش و عدم کاربرد خشونت است. چگونه میتوان خشونت ذاتی هنرهای رزمی را همزمان با تمرینهای بودایی توجیه کرد؟ آیا بین ذن و هنرهای رزمی شرقی ارتباطی وجود دارد؟
پاسخ به این سؤالها آسان نیست. میتوان گفت که مهارتهای رزمی اراده را قویتر کرده و در نتیجه تحمل ریاضتهای موجود در تمرینهای ذن را آسانتر میسازد. در نگاه نخست، این بیان ممکن است بیهوده به نظر برسد، اما یک حقیقت اساسی در آن وجود دارد. تأکیدِ خودِ بودا بر تمرین، رفتارِ درست و رشد فردی بود و نه بر متافیزیک یا پرستشِ خدایان. بنابراین، اگر جنبهی «مبارزه و خشونت» را کنار بگذاریم، تمریناتِ هنرهای رزمی بر تسلط بر نفس، کنترلِ رفتارِ شخصی و رشد فردی تأثیر بسزایی دارد. در افسانههای شائولین آمدهاست که کونگفو توسط بنیانگذار ذن، بودیدارما (Bodhidharma)، آموزش داده شد و معبد شائولین محل تولد همهی هنرهای رزمی است. میتوان در صحت این داستان شک کرد، چراکه ذن در قرن ششمِ میلادی بهمنزلهی یک مکتبِ معنوی مستقل در معبد شائولین نضج گرفت، در حالی که راهبان این معبد قبل از این تاریخ هنرهای رزمی را تمرین میکردند. اما از نظری این روایت نشانگر رابطهی عمیق تاریخی بین شائولین و هنرهای رزمی است. برای مثال، در قرن هفتم، راهبان شائولین برای دفاع از خاندانِ تانگ (Tang) جنگیدند و در قرن شانزدهم، راهبان همان معبد از سواحل ژاپن در برابر دزدان دریایی ژاپنی دفاع کردند.
آیا ذن بر جنبهی خشونتِ هنرهای رزمی چشم میپوشد؟ جواب این سؤال ساده نیست. نمیتوان گفت که درک امروزهی ما از ذن همان برداشتی باشد که بانیان آن مکتب در هزار سال پیش داشتهاند. گفته شدهاست که در معبد شائولین ۳۶ حجره وجود داشته و هر حجره تحتنظر استادی مستقل بوده تا مطالب موردنظر خود را تدریس کند. بنابراین، راهبان قادر بودند استاد دلخواه خود را انتخاب کنند. لازم به ذکر است که تمام استادانِ معبد، الزامی به دنبالکردن مکتب ذن نداشتند و میتوانستند مکاتب دیگری مانند افکار کنفوسیوس یا اصول دائوئیسم (Daoism) را نیز بیاموزند.
مکتب دائوئیسم پایهای دیرینه در فرهنگ چین دارد و نقطهنظرش را میتوان طبیعتگرایی دانست. باید گفت دائوئیسم بر کونگفو تأثیر بسزایی داشته، چراکه نکتهی قابلتوجه و شاید تفاوت اصلی کونگ فو با هنرهای رزمی در دیگر نقاط دنیا در تأکید آن بر فراگیری از طبیعت و دنبالهروی از روشهای طبیعی میباشد. برای مثال، پیشگامان و پایهگذارانِ این سیستم، روشهای جنگی خود را بر اساس حرکت حیواناتی مانند ببر، پلنگ، مار و درنا پایهگذاری کرده بودند. حتی این پیشگامان موقعیت فکری و حالات ذهنی یک جنگجو را بر اساس عناصر پایهای (خاک، آب، آتش، باد و خلأ) مطالعه کرده و با حرکتهای جسمی ادغام کرده بودند. میتوان گفت که تمرینات کونگفو وحدت جسمی-ذهنی-روانی در شاگردانش ایجاد میکند.
اگرچه در معابد شائولین کونگفو تمرین میشد، اما با گسترش ذن در نقاطِ دیگر خاور دور، کونگفو لزوما گسترش نیافت. ذن در اواخر قرن دوازدهم به ژاپن رسید و اولین معلمان ذن در ژاپن، از جمله ایهه دوگن (Eihei Dogen)، علاقهی خاصی به هنرهای رزمی نداشتند.
در ژاپن رابطهی ذن و هنرهای رزمی بهگونهای دیگر بود. از دورهی هیان (Heian) در ۱۱۸۵-۷۹۴ م. تا آغاز حکومت نظامی توكوگاوا (Tokugawa Shogunate) در ۱۶۰۳ م. ، راهب-جنگجوها برای دفاع از اموال و گاهی از منافع سياسی معابد، در این اماکن زندگی میکردند. اما این رزمندگان لزوما راهبهای سوگندخورده نبودند و عهدهای لازم برای ورود به مکتب ذن (که شامل نکشتن دیگران نیز میشد) را قبول نکرده بودند. در حقیقت، آنها بیشتر شبیه نگهبانان مسلح یا ارتش های خصوصی بودند و نقش عمدهی آنان محافظت از معابد بود. این راهب-جنگجویان به نام سُوهِی (Sohei) شناخته شده بودند، قبل از رسیدن رسمی ذن به ژاپن در سال ۱۱۹۱ وجود داشتند و نقش مهمی در تاریخ هنرهای رزمی ژاپن و بهطور کلی در تاریخ فئودالی ژاپن ایفا کرده بودند.
تعداد زیادی از کتابهای نوشتهشده و فیلمهای ساختهشده رابطهی ذن و سامورایی را بیش از آنچه که بوده گفته و پرداختهاست. ریسوکه اوتاکه (Risuke Otake)، استادِ فقید سیستم کاتوری شینتو-ریو (Katori Shinto Ryu)، یکی از قدیمیترین مکاتب شمشیرزنی ژاپنی، عقیده داشت که ساموراییهای قدیم قبل از ورود به جنگ فرصت مدیتیشن مرسوم در ذن را نداشته و فقط ادعیه و اورادِ کوتاه مدت (که بیشتر در مذهب شینتو پیدا میشود) را تکرار کرده تا بر ترس خود غلبه و در نبرد شرکت کنند. این ادعیه و اوراد بعدها بهنوعی آیین و تشریفات خاصی برای ساموراییهایی که دست به مبارزهی تنبهتن میزدند درآمد.
در غرب با توجه به چنین آیین و تشریفاتی این توهم پیش آمد که ذن ژاپنی زیربنای شمشیرزنی است. این تفکر اشتباه در حالی جا افتاده که از نظر تاریخی، فقط تعداد اندکی از ساموراییها را میتوان نام برد که همزمان مرید مکتب بودایی و ذن بودند. نگاهی مختصر به زندگی و نوشتههای این ساموراییها نشان میدهد که هرکدام برداشتی متفاوت از ارتباط میان ذن و شمشیرزنی داشتند که خود نشاندهندهی این امر است که رابطهی نهادینهای میان ذن و خشونتِ هنرهای رزمی وجود ندارد. میاموتو موساشی (Miyamoto Musashi) مشهورترین شمشیرزن ژاپن است که داستان زندگیاش زبانزد مردم و موضوع بسیاری از فیلمهاست. مونِهیوشی یاگیو (Muneyoushi Yagyu) و پسرش مونهنوری یاگیو (Munenori Yagyu) هم هستند که در غرب خیلی شناختهشده نیستند، ولی در دستگاه حکومتی شوگان نقش مهمی بر عهده داشتند. این شمشیرزنان در اواخر قرن ۱۶و اوایل قرن ۱۷ میلادی زندگی میکردند و از هنر مبارزه در نقش وسیلهای برای رویارویی با مرگ و چیرهشدن بر آن استفاده میکردند تا بتوانند به روشنضمیری دست یابند. درسهای مکتب ذن به این افراد برای رسیدن به اهدافشان کمکهای شایانی نمودهاست.
لازم است توضیحی راجع به نقطهنظر ذن در هنر شمشیرزنی داده شود. از نظر ذن، آیین و رسوم اهمیت خاصی ندارد و هدف، رسیدن به درک پایهای از ماهیت واقعی اشیاء میباشد. روشنضمیری در ذن بهمعنی تغییرِ رفتار نیست، بلکه هدف شناخت ماهیت زندگی روزمره میباشد. برای ذن «سادگی» فضیلت است و راهرو بعد از اتمامِ راه به نقطهی آغاز باز میگردد. پس در جواب این سؤال که آیا ذن بر جنبهی خشونتِ هنرهای رزمی چشم میپوشد، شاید بتوان گفت که در ذن، جنگ و صلح، خشونت و آرامش و در آخر مرگ و زندگی جنبههای مختلف هستی میباشند. در اصل، برای سالک راه ذن، چگونگیِ عکسالعمل در قبال این اضداد مهمتر است از قضاوت دربارهی خوبی یکی یا بدی دیگری.
موساشی شمشیرزنی مستقل بود و وابسته به حاکم و قدرتمندی نبود. وی زندگی خود را بهسادگی سپری نمود و پس از روشنضمیری شمشیر را کنار گذاشت و به زراعت پرداخت. زمانی که موساشی به پایانِ عمر خود نزدیک شد، یافتههای خود را در جزوهای کوچک به نام کتابِ پنج حلقه − بر اساس خاک، آب، آتش، باد و خلأ − جمعآوری نمود.
موساشی عنوانِ اولین فصلِ این کتاب را خاک نام گذارد. خاک هم در ذن و هم در درسهای شمشیرزنی پایینترین مرحله و نقطهی شروع به شمار میرود. فصل آخر کتاب خلأ نام دارد، چراکه برای درک آن هنرجو باید تمام فرضیات و دانستههای خود را به کناری گذارد و بهگفتهای از خود خالی شود. برای موساشی، آموزههای شمشیرزنی مانند یورشهای کلامی شدیدی است که استادِ ذن، طالب را در معرض آن قرار میدهد. سالک که دچار تردید و شک شده، مانند این است که ذهن و روحش در گردابی درافتاده و دنبال راه حل میگردد. بهتدریج او توسط معلم خود، و بهکمک ارادتی که به استاد دارد، بهسوی ادراک و روشنضمیری هدایت میشود. در شمشیرزنی نیز هنرجو با حدت و شدت صبح و شب تمرین میکند، تکنیکهای جنگ و بیرحمی را یاد میگیرد، تا زمانیکه در نهایت، هنرجو بر کشمکش درونیِ خود فائق شده و شمشیر، ابهت خود را برایش از دست میدهد و مانند هر وسیلهای دیگر میشود. برای چنین هنرجویی، قصد به بیعمدی تبدیل شده، ترس از بین میرود و آگاهی از هر موقعیتی در ضمیر جانشین میگردد. اولین درس ابتدایی به بالاترین آموزش تبدیل میشود و استاد به تمرین این درس ساده مانند دعایی روزمره ادامه میدهد.
شاید بتوان گفت که پدر و پسر یاگیو نقطهی مخالف موساشی به شمار میآیند. آنان استاد شمشیرِ شوگان (حاکم و فرمانروای تمام ژاپن) و از نفوذ و قدرت بسیاری برخوردار بودند و در جاه و جلالِ حکومتی زندگی میکردند، و از این بابت افکارشان تأثیر زیادی بر دیگران داشت. ممکن است این نفوذ باعث شده که امروزه بعضی ذن را پایهی هنرهای رزمی بدانند. برای مثال، این شعر از مونِیوشی به جای ماندهاست:
برای گذشت از دریای زندگی هیچ وسیلهای ندارم،
متأسفانه بر شمشیر تکیه زدم، در دنیای آن خود را مخفی کردم.
خوب است که آن را یک مخفیگاه صدا کنید،
شمشیرزنی و ستیزه بر سر چیزها هیچ فایدهای ندارد.
اگرچه ممکن است در جنگ شمشیر برنده شوم،
اما بهمانند قایقی سنگی هستم که قادر به عبور از دریایی که آن را زندگی صدا میزدند نیستم.
اوج نفوذ ذن بر هنر شمشیرزنی را شاید بتوان در زمان مونهنوری جستجو کرد. با توجه به تعلیماتِ پدرش، وی با یکی از بزرگانِ ذن به نام تاکوان (Takuan) آشنا و دوست شد. این دوستی بهحدی عمیق بود که تاکوان را به شوگانِ وقت معرفی و شوگان نیز به وی ارادتی عمیق پیدا کرد. نتیجهی این دوستی کتابی بود که تاکوان برای مونهنوری و شوگان در مبحث ذن و هنر شمشیرزنی نوشت. برای تاکوان ذن وسیلهای برای دستیابی به یک ذهن آرامشیافته ولی از هر تعلقی کاملا آزاد بود. وی معتقد بود که این ذهنیت را از هر کاری − حتی درستکردن و ریختن چای برای دیگران − میتوان به دست آورد.
حکومت دیکتاتوری شوگان که در اوایل قرن ۱۷ شروع شده بود، در اواسط قرن ۱۹ و پس از آمدن فرماندهی نیروی دریایی آمریکا به ژاپن با انقلابی خونین و کشتهشدن بسیاری از ساموراییها پایان یافت. امپراتور که تا آن زمان در مقام فرمایشی بود، دوباره قدرت سیاسی را به دست گرفت. بر اثر این انقلاب طبقهی ساموراییها نیز از بین رفتند و جای آنها را ارتشی بهسبک غرب گرفت. بسیاری از باقیماندگانِ استادانِ روشهای رزمی دیگر برای هنر خود استفاده و خریداری نداشتند و ناچار روی نکاتِ معنویِ هنر خویش تأکید کرده و از این راه آن را زنده نگاه داشتند. چنانکه میبینیم اکثر پایهگذارانِ بنامِ هنرهای ورزشی-رزمی ژاپن مانند کاراته، جودو و آیکیدو در نیمهی دوم قرن ۱۹ پای به عرصهی دنیا گذاشتند. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که ذن الزاما پایهی هنرهای رزمی نیست و بهطور کلی ارتباطِ محکم تاریخی بین هنرهای رزمی و ذن وجود ندارد، بلکه این وجهِ نظم و تمرینِ (discipline) ذن بود که توجه استادان این هنرها را به خود جلب کرد.
کتابنامه
• Sato, Hiroaki, The Sword and the Mind, The Overlook Press, NY 1985.
• Musashi, Miyamoto, A Book of Five Rings, Translated from Japanese by Victor Harris, The Overlook Press, NY 1974.
• O’Brien, Barbara. “Zen and Martial Arts.” Learn Religions, Sep. 24, 2021, learnreligions.com/zen-and-martial-arts-449950.
• Dumoulin, Heinrich, Zen Buddhism: A History-Japan; Vol. 2, Translated by Paul Knitter, Macmillan, 1989.