کتاب‌خوانی

معرفی دو کتاب از نیکوس کازانتزاکیس

دکتر ابراهیم نوربخش

مسیح بازمصلوب

 

لیکوریسی، که ماجرای مسیح بازمصلوب در آنجا اتفاق می‌افتد، روستایی‌ست در یونانِ دهه‌ی۱۹۲۰ با ساکنان مسیحی که تحت حاکمیت دولت عثمانی قرار دارد. داستان از زبان چوپانی‌ست که قرار است با دیگر ساکنان روستا در نمایشِ بازسازی زندگی مسیح نقش‌آفرینی کند. این مراسم همه‌ساله برای تقدیس رنج‌هایی که مسیح کشیده در روستا برگزار می‌شود. اما این‌بار داستان با همیشه متفاوت است، چراکه چوپان به‌شدت تحت‌تأثیر نقش مسیح، که به او محول‌شده، قرار می‌گیرد. با ورود گروهی آواره به روستای لیکوریسی، که ترکان روستای­شان را به تاراج برده‌اند و تقاضای مساعدتشان، داستان نمایش به واقعیت مبدل می‌شود و بازیگران، جلوه‌هایی از رستاخیز مسیح را در زندگی خود بازی می‌کنند.

نویسنده با استفاده‌ی نمادین از ماجراهایی که در این روستا اتفاق می‌افتد، علاوه بر اینکه چالش‌ها و معضلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی یونانِ آن زمان را به تصویر می‌کشد، با موشکافی و ظرافتی خاص تعصبات و باورهای مذهبی را زیر تیغ نقدی بی‌رحمانه می‌‌برد. دید باز، تسلط و مهارت نویسنده در شرح‌وبسط داستان و استفاده از طنزی لطیف به خلق شاهکاری می‌انجامد که وقایعی تلخ و واقعی را در بستر داستانی جذاب به تصویر می‌کشد. به‌جرئت می‌توان گفت هیچ ورقی از کتاب خالی از نکات و جملات سوال‌برانگیز و قابل‌تعمق و اندیشه نیست. داستان کتاب تنها کلیشه‌ای سیاه‌وسفید و محدود به زمان و مکان خاصی نیست، بلکه بومی‌ست رنگارنگ از تناقضات و شک‌وتردید‌هایی که هر انسان اهل‌اندیشه و تحقیقی با آن‌ها روبه‌روست.

نویسنده در این کتاب نه‌تنها با نقد مسیحیت دغدغه‌ای تاریخی را طرح می‌کند، بلکه از زاویه‌ای درونی‌تر باورهای دینی انسان‌ها را نیز به چالش می‌کشد. اگر مسیح برای هدفی متعالی و رستگاری بشر بر صلیب شد، چرا پس از قرن‌ها تغییری در منش انسان‌ها به وجود نیامده‌است؟ آیا کسانی که طرح برصلیب‌شدن مسیحِ نمایش را کشیده‌اند، همان‌هایی نیستند که در چشم عامه‌ی مردم دین‌دارترین‌اند؟ آیا مسیحی که ما در ذهن خود ساخته‌ایم و گمان می‌کنیم به او ایمان داریم، همان مسیح حقیقی‌ست؟ شاید سوالاتی این‌گونه از زیباترین نکات این کتاب‌ است که نویسنده با دقت و ظرافت در ذهن خواننده، جدا از هر دینی که دارد، برمی‌انگیزد و او را به تأمل درباره‌ی باورهایش وادار می‌کند.

بااین‌همه، می‌توان گفت که مسیح بازمصلوب تنها یک رمان مذهبی نیست، بلکه داستانی‌ست درباره‌ی ذات و فطرت انسان‌ها. یکی از پیام‌های کتاب بیان این حقیقت است که تنها آنچه پیرامون ما اتفاق می‌افتد شخصیت ما را شکل نمی‌دهد، بلکه آنچه بر ما واقع می‌شود فقط ذات و فطرت درونی ما را آشکار می‌کند.

سرگشته‌ی راه حق

 

شاید بتوان سرگشته‌ی راه حق را از زیباترین و تأثیرگذارترین رمان‌های نیکوس کازانتزاکیس دانست. داستان کتاب، شرح زندگی قدیس فرانسیس آسیزی، از شخصیت‌های مشهور عالم مسیحیت و بنیان‌گذار فرقه‌ی مسیحی فرانسیسکن است از زبان دوست و همراه باوفایش لئون. لئون مسیحی سرگردانی‌ست که پیوسته در سفر است و برای گذران زندگی‌اش تکدی می‌کند. او در یکی از این سفرها به شهر آسیز می‌رسد و به پیشنهاد یکی از ساکنان شهر برای درخواست کمک نزد فرانسیس می‌رود. فرانسیس فرزند خانواده‌ای متمول و پسری بی‌خیال و خوش‌گذران است، اما بی‌نهایت دست‌ودلباز و مهربان. لئون با پرسش خود او را دگرگون می‌کند: «آیا در زندگی چیزی کم‌وکسر نداری؟» به‌دنبال این دیدار، سرنوشت لئون و فرانسیس برای همیشه به هم گره می‌خورد. فرانسیس منقلب می‌شود و صداهایی توبیخ‌آمیز از درونش می‌شنود که او را به ترک این زندگی پرزرق‌وبرق دعوت می‌کند. او با لئون سفر پرماجرایی را برای جستجوی حقیقت آغاز می‌کند، سفری که تا پایان عمرش ادامه دارد.

جاذبه‌ی کتاب تنها در سیر‌وسلوک معنوی فرانسیس و مواجهه‌اش با ریاضت‌هایی که در طریق فقر تحمل می‌کند نیست، بلکه در کُنتراست و تضاد دو شخصیت اصلی داستان، یعنی فرانسیس و لئون هم هست. لئون با وجود اینکه راه فقر را پیش‌تر از فرانسیس برگزیده و او بوده که آتش در خرمن فرانسیس زده، نه خدا را آن‌چنان‌ که فرانسیس دریافته می‌شناسد و نه چون او در جذبه‌ی عشق حق مفتون است. ولی آن‌قدر به فرانسیس عشق و باور دارد که پشت‌سرش و با فاصله‌ای چند، مانند مریدی گام برمی‌دارد و تمام سختی‌ها را به جان می‌خرد. لئون با تمام اعتمادی که به فرانسیس دارد، دچار شک‌وتردید هم می‌شود که شاید اشاره‌ای باشد به تردید بشر در راه کشف حقایق ندانسته و نامشهود. آیا یک انسان زمینی می‌تواند مقدس شود؟ آیا خدا به‌حقیقت وجود دارد؟

این رمان گرچه تا حد زیادی واقعیات تاریخی را در بر دارد، ولی داستان‌پردازی و شخصیت‌پروری کازانتزاکیس این کتاب را فراتر از زندگی‌نامه‌ی یک قدیس کرده. آنچه این کتاب را از دیگر آثار کازانتزاکیس متمایز می‌کند آن است که او در این رمان، در بند استفاده از زبانی برنده و منتقدانه‌ چون دیگر آثارش نیست. بلکه او، در کسوت دو شخصیت اصلی داستان، به‌دنبال راه امید و نجاتی‌ست برای رهایی و وارستگی‌ از چرخه‌ی به‌ظاهر تکراری و پوچ زندگی. اینکه او تا چه حد در این امر موفق بوده را باید به قضاوت خواننده واگذاشت.

نیکوس کازانتزاکیس، معروف‌ترین نویسنده‌ی معاصر یونان، در سال ۱۸۸۳ در شهر هراکلیون واقع در جزیره‌ی کرت یونان دیده به جهان گشود. دوران خردسالی‌اش در بحبوحه‌ی جنگ‌های میهن‌پرستان قبرس علیه ترکان و در فضای شورش و طغیان سپری شد و او با بینشی سیاسی رشد کرد. کازانتزاکیس تحصیلات عالیه‌اش را در رشته‌ی حقوق در دانشگاه آتن به پایان رساند و پس از اخذ درجه‌ی دکترایش به پاریس رفت. او از نظر فلسفی تحت‌تأثیر اندیشه‌های برگسون و نیچه بود. نیکوس مدتی را در کوه‌های آتوس در انزوا به سر رساند و سال‌های پس از جنگ‌ جهانی دوم به برلین رفت. سفرهای چندی نیز به شوروی نمود و انگیزه‌ی او در این سفرها تمایل شدید او به لنین بود. همه‌ی این سفرها در داستان‌های او نقشی عمده ایفا می‌کنند. کازانتزاکیس با نوشتن مسیح بازمصلوب جایزه‌ی بین‌المللی صلح را در سال ۱۹۵۶ از آن خود کرد. از دیگر آثار او، که شهرتی جهانی دارند، می‌توان به آخرین وسوسه‌ی مسیح و زوربای یونانی اشاره کرد.