کتابخوانی
دوران همدلی
فرانس دِ وال
ترجمه: حسن افشار
نشر مرکز
دکتر رضا علیزاده
ترجمه: حسن افشار
نشر مرکز
صدا: دکتر رضا علیزاده
در هنگامهی طوفان کاترینا در لوئیزیانا، همزمان که شکستن سدها خسارتهای کلان به بار میآوردند، «فرانس دِ وال» در مسیر رانندگی به مقصدِ یک سخنرانیِ دانشگاهی بود. آنسوتر، هزاران نفر مال و جانشان را در ماشینهایشان گذاشته بودند و میگریختند؛ کسی به فکر بیماران، سالمندان و تهیدستان نبود و به داد آسیبدیدگان فاجعه نرسید. با پایانیافتن فاجعه، ملت بلافاصله از خود خجالت کشیدند و سیل کمکهای انساندوستانه سرازیر شد. همدردی ابراز شد؛ اما دیر!
چند روز بعد، یک روزنامهی صبح، از قول کسانی که روزها بدون امکانات در ورزشگاهی مانده بودند، نوشت: «چرا ما را مثل حیوانات اینجا رها کردهاند؟» این عبارت فرانس را خوش نیامد. موضوع سخنرانی او، از قضا، این بود که ما انسانها یک «میمون درونی» داریم که نهتنها هیچگاه به سنگدلی و نابکاریِ نشاندادهشده در تبلیغات نیست، بلکه برعکس، طبیعتی همدل نیز دارد! این باور نادرست که «دست ناپیدای بازار آزادِ آدام اسمیت خودش مشکلات جامعه را رفع میکند»، مدتها ذهنیتی غالب شده بود؛ اما در طوفان کاترینا، این «دست ناپیدا» نهتنها هیچ نکرد، بلکه فقط نشست و صحنههای هولناک «بقای اصلح» را تماشا کرد. طوفان، این مشکل بزرگ زمانهی ما را نمایان کرد: بیتوجهی به خیر مشترک جمعی و تلفیق رونق اقتصادی با انسانیت!
فرانس دِ وال که دکترای زیستشناسی دارد و رفتارشناس جانوریِ نامآوریست، در کتاب صلحِ نخستیها، با کشف آشتیپذیری و صلحجوییِ نخستیها (primates)، حوزهی مطالعات حل اختلاف را در حیوانات پدید آورد. کتاب اولش، سیاست شامپانزهها، نیز مقایسهایست بین این حیوان و سیاستمداران، از نظر جنگِ قدرت. کتاب دوران همدلی، نتیجهی سالها پژوهش دِ وال دربارهی نقش همدلی و اعتماد است. این تحقیقات نشان میدهد نهال همبستگی اجتماعی در انسانها در مسیر فرآیندهای زیستشناختی بالیده است و بین انسانها و بسیاری از حیوانات ویژگیهایی یکسان دارد. همراهی، هماهنگکردن فعالیتها با دیگران و رسیدگی به نیازمندان در انحصار بشر نیست؛ هرچند همدلیِ انسانی با پشتوانهای تکاملی، تاریخی دراز دارد که معنای دوم کلمهی «دوران» در عنوان کتاب به آن اشاره میکند.
آنها که «آزادی فردی» را اولویت میدانند، اغلب با منطقِ «هرکسی کار خودش، بار خودش» منافع جمعی را مفهومی رمانتیک میشمارند و دروغهایی نیز بر مبنای این خاستگاه تکاملی بافتهاند؛ از جمله اینکه جامعهی بشری را انسانهای مختار به ابتکار خودشان ساختهاند؛ یا نیاکان حیوانی و نخستی ما «حاکمان صحرا» بودهاند؛ یا اینکه نوع بشر از زمان پیدایشش جنگ به راه انداختهاست یا جنگافروزی در«ژِن» ماست.
اما این گزارهها با شیوهی دیرینهی زندگی بشر سازگار نیست. بسیاری از حیوانات برای بقا نه یکدیگر را میکُشند و نه همهچیز را برای خودشان برمیدارند؛ برعکس شراکت و همکاری میکنند. به همین دلیل، شامپانزهها گروهی زندگی میکنند یا ساردینها دستهجمعی حرکت میکنند و بهمحض حملهی کوسه، در کسری از ثانیه، با فشردهتر کردن گروهشان یک موج نقرهای یکپارچه میسازند تا شکارچی نتواند یک ماهیِ تنها را از میانشان نشانه بگیرد. حتی رقیبان کینهتوز هم در وقت خطر با هم همراه میشوند؛ پرندگانی که در موسم جفتگیری بر سر قلمرو بهقصد کشت با هم میجنگند، هنگام کوچ شاید در یک دسته قرار بگیرند.
کتاب، چکیدهی سالها تحقیق و زندگیِ از نزدیک با انواع میمونها، فیلها، سگها، زاغچهها و دلفینهاست همراه با مثالهایی جالب. از تقلید و همذاتپنداری در بچهشامپانزهها گرفته تا واگیری خنده و تقلید همزمانِ خنده (نمونهای از توجه ما نخستیها به دیگران). واگیری خمیازه در شامپانزهها نمودار استعداد همسانسازیِ ناخودآگاه است که در ما و بسیاری از جانداران دیگر نهادینه شدهاست و در مقیاسهای بزرگ دیگر − مثل سفر یا کوچکردن−.
هم رخ میدهد. انصافدادن میمونها و گرایشهای برابریخواهانه، بررسی دلداری و دلسوزی میمونها، اهمیتدادن و گرایششان به لطفکردن در حق دیگران تأملبرانگیز است: «اگر بخشی از دیگران در ما باشد و با دیگری احساس یگانگی کنیم، کمک به دیگران بهطور خودکار در ما بازتاب مییابد و این مختص انسانها نیست». حتی میمونها نتیجهی جامعهگرایانه را به نتیجهی خودخواهانه ترجیح میدهند.
با این باور که دنیا بیشتر از نفت نیازمند همدلی با «دیگران» است، نویسنده «همدلی را تا مغز استخوانش عریان» کردهاست و در مقام یک زیستشناس، چارچوبِ «داروینیسم اجتماعی» را کنار گذاشته تا نشان دهد: آزمندی چو بیرون رود، همدلی درآید.
دربارهی معنای زندگی
ویل دورانت
ترجمه: شهابالدین عباسی
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دکتر ابراهیم نوربخش
ترجمه: شهابالدین عباسی
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
پاییز سال ۱۹۳۰، منطقهی لیک هیل (Lake Hill) نیویورک:
ویل دورانت مشغول جاروکردنِ برگهای خشک بیرون خانهاش بود که مردی خوشپوش به او نزدیک شد و با لحن آرامی به وی گفت قصد خودکشی دارد، مگر اینکه او بتواند دلیل قانعکنندهای برایش بیاورد تا از این تصمیم منصرف شود.
فیلسوف، تاریخنگار و نویسندهای که سالهای عمرش را صرف مطالعه و نوشتن آثار مهم فلسفی و تاریخی کرده بود، گرچه مجال بازکردن مباحث فلسفی را نداشت، تلاش کرد تا آن مرد را برای ادامهی زندگی مجاب کند. در پی این دیدار، او به صد تن از مغزهای روزگار خود نامه نوشت؛ از استادان دانشگاه، برندگان جایزهی نوبل، شاعران، فیلسوفان، روانشناسان و قدیسان گرفته تا نوازندگان، نویسندگان و رهبران سیاسی، ورزشکاران، زنان و حتی زندانیان. او نهتنها از آنها معنای زندگی را پرسید، بلکه خواست توضیح دهند که چگونه هریک معنا، هدف و رسالت خود را در زندگی پیدا کردهاند. سپس پاسخهای ایشان و دیدگاه خودش را در کتابی با عنوان «دربارهی معنای زندگی» گردآوری کرد که در سال ۱۹۳۲ برای عموم انتشار یافت.
تنوع پاسخ ها در محتوا، طول و عمق − و همچنین منابع و زمینهی تاریخی آنها − به خواننده مجال تفکر و تعمق میدهد. کتاب کمحجم، اما عمیق و پربار است. خواننده در زیروبم نگرشهای گوناگونِ کسانی که زندگی برای آنها لزوما معنای یکسانی ندارد، اما هریک به طریقی به آن معنا دست یافتهاند، به نکتهای مشترک میرسد: اینکه انسانها همواره بهدنبال هدفبخشیدن به کردار و رفتار خود هستند.
برخی از پاسخدهندگان جایگاه و هدف خود را از زندگی پیدا کرده بودند، اما نهفقط به این خاطر که در زمینهی حرفهای خود موفق بودند؛ آنها احساس میکردند که بهطور منحصربهفردی شایستگی دارند کاری را انجام دهند که تشنگی معنویشان را سیراب میکند. سرچشمهی معنای زندگی برای آنها در آگاهی به این بود که چگونه از تمام توان خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنند. اوج کتاب و روشنترین پاسخ به سؤال ویل دورانت نامهی یک زندانی محکوم به حبس ابد است که مینویسد:
«اعتقاد دارم که زندگی حتی از داخل دیوارهای زندان هم میتواند بهشدت جالب باشد.»
این نامهها همچنین دریچهای هستند به زوایای پنهان افکار پاسخدهندگان، که با بررسی آثارشان لزوما نمیتوان به آنها دست پیدا کرد و این نیز یکی از جاذبههای کتاب است.
فصل پایانی کتاب حاوی پاسخهای دورانت به پرسشهای خودش است که در قالب نامهای خطاب به کسی که در آستانهی خودکشیست نوشته شدهاست. این نامه فراخوانیست زیبا برای یافتن معنا در زندگی؛ با این پیام که برخورداربودن از حیات، و شادی و نشاطی که برای ما میآورد معنا و مفهومی واقعی و عمیق دارد:
«معنی زندگی در فرصتیست که زندگی برای تولید یا یاریرساندن به چیزی بزرگتر از خودمان به ما میدهد»
این مجموعه از نامهها سبک نگارشی دارد ساده، روان، گاه جدی و گاهی طنزآمیز. دربارهی معنای زندگی کتابی برای تفکر است. این کتاب هیچ راهحل قطعی و مستقیمی به مخاطب ارائه نمیدهد، بلکه مجموعهای از آرا و دیدگاهها را عرضه میکند تا خواننده را به تأمل دربارهی سؤالهایی اساسی و مهم وادار کند، سؤالهایی که قطعا هرکس جواب منحصربهفردی برای آنها در ذهن دارد. خواندن این کتاب به ما میآموزد که زندگی ارزشمند است و ارزش زیستن دارد. هرکس باید مستقلا هدف و انگیزهی خود را، که خاص خود اوست، در زندگی بیابد. این انگیزه رسالتی میشود که شخص باید برای تکمیل و تحقیق آن تمام تلاشش را بکند تا بتواند تمامیت زندگی را تجربه کند و به معنای آن، در حد توانش، دست یابد.